𝐀𝐧 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥 𝐢𝐧 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥'𝐬 𝐩𝐫𝐚𝐝𝐚

110 13 2
                                    

لبخندی پر از حرص به روی دو لبِ تزئین شده‌اش با ماتیک هلویی گذاشت و در ماشین مشکی مات رنگ رو به محکمی کوبید.

صدای کوبیدن اون دو تیکه آلومینیومی شکل کمی، تنها کمی از حرص نهفته در وجودش رو خنثی می‌کرد.

حرصی که از سنتِ باقی مونده در خاندانش نشات می‌گرفت و آتیش گر گرفته‌ی خشمش رو، سرخ‌تر و خونی‌تر می‌کرد.

به آرومی و گویی که فرش قرمز ورودی سالن محل عرض اندامش باشه، لباس توری سپید رنگش رو به پایین کشید و به همون غرور خوابیده بر روی تخت کهکشان چشم‌هاش، نگاه‌‌ها رو دوباره به جون خرید.

فرقی نداشت اون‌ موجود طناز جونسو باشه یا جونگکوک، نگاه‌ها بلد بودن قطب منفی و مثبت خودشون رو سمت مغناطیس زیباییش پرتاب بکنن.

در طلایی رنگِ ورودی سالن عظیم جشن سالانه به آرومی با ورود میزبان جشن، جئون جونگکوکِ زیبا و پر عشوه‌ی خاندان جئون باز شد و پسر مثل زری که در گردن باشه تمام افراد رو میخ‌کوب درخشش کرد.

اما بین اون پیرمرد‌های چروکیده، زن‌هایی با وقار و گاهی پوشیده شده با لباسی جیغ و همکار‌هاش، دنبال همون مردی می‌گشت که دیروز در یک بحرانِ با اون گیر کرده بود.

با یادآوری دیروز و دیدن کیم تهیونگی که غمگین و گرفته سر به زیر انداخته، به سمتِ اون پا تند کرد.

روز قبل در حالی که جونسو، نسخه‌ی دخترونه‌ی جونگکوک با شتاب در به آغوش مرد پرتاب شده بود، کسی که حتی نمی‌دونست از وجود طبقه اقتصاد در اون شرکت خبر داره، در رو باز کرد.

در اون لحظه جونگکوک فکر می‌کرد اگر به جای جونسو، جئون جونگوک قرار داشت پدرش به جای لبخندِ مرموز بر لبش چه واکنشی می‌داد؟!

مرد دیروز دستی به شانه‌ی تهیونگ کشید و با کمی شیطنت به گونه‌ی کیم گرد خجالتی پاشید که جونگکوک فکر نمی‌کرد در سرشت گستاخش وجود داشته باشه.

نامه‌ای به دست تهیونگ و جونسو داد، نامه‌ای با عنوان ″جشن سالانه‌ی سود دهی و تشکر از کارمند‌ها″ که معروف به جشن ″شکوفه‌ی زمستان ″ بود.

چرا توی یادش نبود که باید به عنوان جونگکوک در اون جشن شرکت کنه نه نسخه‌ی دخترونه‌اش!
با تهیونگ حرف زد، دلخوری‌اش رو دید و با گذاشتن تنها بوسه‌ای به روی گونه‌های مرد برای دلجویی، مکان پر از آرامش اتاقش رو ترک کرد.

در جشنی که هر سال با شیشه‌ی شکسته‌ی قلبش در اون حضور می‌یافت و چیزی جز خرد شدن بیشتر پیدا نمی‌کرد.

زندگی جونگکوک به دسته‌های مختلف تقسیم می‌شد، دسته‌هایی که حالا تنها به کیم تهیونگ وابسته بودن.

بازی شهوتی که به راه انداخته بود، کیم تهیونگ رو در قلبی قرار داده بود که حتی نمی‌دونست اسم ″ عشق″ ، ″ وابستگی″ یا حتی ″ هوس″ چیه.

Você leu todos os capítulos publicados.

⏰ Última atualização: Dec 09, 2023 ⏰

Adicione esta história à sua Biblioteca e seja notificado quando novos capítulos chegarem!

𝐀𝐝𝐝𝐢𝐜𝐭𝐞𝐝 𝐓𝐨 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐛𝐨𝐝𝐲||ⱽᵏOnde histórias criam vida. Descubra agora