فقط صدای هورت کشیدنای نودل و جویدن گوشت توی خونه شنیده میشد و کسی حرفی نمیزد.
یونجون جوری سرشو پایین انداخته بود که میخواست بره توی کاسه جلوش و سوبین با علاقه غذاشو میخورد.
سوبین قاشقشو توی کاسه گذاشت از مادرش پرسید:عروسی پسر خانوم پارک آخر هفتس؟!
یونجون به سرفه افتاد.
مادرش با تعجب جواب داد:آره چرا میپرسی؟!
سوبین شونه های بزرگشو بالا داد:همینطوری...اسم عروس چیه؟!
مادرش دوباره جواب داد:مینجی...
سوبین سرشو تکون داد و دوباره پرسید:عروس از سئوله؟!
یونجون کاسه جلوش رو نصفه ول کرد و یکم از لیوان آب جلوش خورد:من سیر شدم خاله ممنونم.
از جاش بلند شد و سمت اتاق سوبین که الان صاحبش شده بود رفت.
سوبین صداشو بالا برد:یادت اومد؟!
یونجون سرجاش ایستاد و بعد سریع وارد اتاق شد و درو بست.
خانوم چوی یه نگاه به در اتاق و بعدش به سوبین انداخت:داری اذیتش میکنی سوبین؟!
سوبین سرشو به چپو راست تکون داد:نه اصلا.
--------------------------------------------------------------
فلش بک به جاییکه پارت قبل تموم شد:
یونجون سریعا تکذیب کرد:کی من؟!عروس؟!یادم نمیاد.
سوبین دستاشو زیر رون های یونجون محکم کرد و قدم هاشو سریع تر کرد:اما من تازه یادم اومده...چجوری یادت نیست که چقدر علاقه به عروس شدن داشتی؟!
یونجون خودشو عقب کشید:همچین چیزی یادم نیست...منو بذار زمین.
سوبین محکم تر گرفتش:بمون سرجات...اشکالی نداره بعدا یادت میاد.
یونجون آروم گرفت و خودشو بخاطر فانتزی های دوران بچگیش لعنت کرد.
سوبین اما الان راحت تر و خوشحال تر بود.
تا 6سالگیش یونجون رو دیده بود و بعدش دیگه ندیده بودش و وقتی هم که دیدش ناخواسته نسبت بهش جبهه گرفته بود.
ولی الان که یادش اومده بود یونجون 5ساله چقدر شیرین و کیوت بوده و الان هم هنوز همونطوره دیگه احساس بدی نسبت بهش نداشت.
--------------------------------------------------------------
موهاشو با حوله کوچیک آبیش خشک کرد و در اتاقشو باز کرد.
یونجون روی تخت دراز کشیده بود و یکی از کتابای خالش رو میخوند.
گذروندن اوقات فراغت توی روستا خیلی براش سخت بود.
سوبین به سمتش رفت و جلوی تخت ایستاد:از روی تختم بیا پایین...تو باید روی زمین بخوابی.
یونجون جواب داد:من کمرم به زمین عادت نداره تو روی زمین بخواب.
YOU ARE READING
"yellow umbrella💛"
Fanfiction"yellow umbrella" Writer:"Lony" Couple:"Soojun" "Mini Fic" -------------------------------- "پسر روستایی،پسر شهری"