روی تخت چرخید و دستاشو دور فردیکه کنارش بود حلقه کرد.
یونجون بیشتر خودشو جلو کشید و سوبین حلقه دستاشو تنگ تر کرد.
کمی همینطور گذشت و سوبین کمی هوشیار تر شد.
چشماشو آروم باز کرد و به پسر توی بغلش نگاه کرد.
شبیه دراماهای کلیشه ای آفتابیکه از پنجره میومد روی صورت یونجون میتابید و پوستش برق میزد.
خدایا خیلی خشگله.
سوبین با خودش فکر کرد و آروم دستاشو دور بدن یونجون باز کرد و از روی تخت بلند شد.
از اتاقش بیرون رفت و مادرشو توی آشپزخونه در حال درست کردن صبحانه پیدا کرد.
مادرش با دیدنش با لبخند خبیثی شروع به حرف زدن کرد:میخواستم بیدارتون کنم ولی انگاری خیلی بهم عادت کردین.
سوبین پشت میز کوچیک آشپزخونه نشست:چرا هیچوقت نرفتیم سئول دیدنشون؟
مادرش لحظه ای مکث کرد و بعدش به سمت پسرش چرخید:چونکه پدرش از ما خوشش نمیومد.
+چرا؟!
مین هی دستی به موهای کوتاهش کشید:اون کلا از اطرافیان خالت خوشش نمیومد...برای همین بردش سئول.
سوبین کمی ساکت به میز نگاه کرد و پرسید:حتما پدرش میاد اینجا دنبالش.
مین هی سرشو به چپ و راست تکون داد و اخماشو توی هم فرو برد:نمیذارم ببرتش...اینبار دیگه نه.
سوبین هم اخماشو توی هم فرو برد.
--------------------------------------------------------------
بعد از بیرون رفتن سوبین از اتاق،چشماشو باز کرد و دستشو روی قلبش گذاشت.
اگه سوبین یکم دیگه توی اتاق میموند متوجه بالا بودن ضربان قلبش میشد.
مشتشو روی سینش کوبید:آروم بگیر دیگه!
از روی تخت بلند شد و وارد حموم شد تا دوش بگیره.
حدود 20دقیقه بعد کارش تموم شد و در حمومو باز کرد.
سوبین روی تخت نشسته بود و سرش توی گوشیش بود.
با صدای گرفته ای صداش کرد:سوبین
*دلم میخواست بنویسم سوبینی ولی خب هنوز خیلی جلو نرفتن...اَه*سوبین نگاهش کرد و یونجون ادامه داد:میشه بهم لباس بدی؟!
سوبین بدون حرف بلند شد و سمت کمدش رفت.
تیشرت زردی که یکی از آجوماهای همسایه بهش کادو داده بودن و هیچوقت نپوشیده بود رو به همراه شلوارکی که واسش کوچیک شده بود برداشت و به دست دراز شده یونجون داد و از اتاق بیرون رفت.
یونجون بعد پوشیدن لباسا به خودش توی آینه نگاه کرد.
شلوارک کوتاه اصلا از زیر تیشرت دیده نمیشد و تیشرتیکه برای سوبین کاملا اندازه به نظر میومد برای یونجون زیادی بزرگ بود.
VOCÊ ESTÁ LENDO
"yellow umbrella💛"
Fanfic"yellow umbrella" Writer:"Lony" Couple:"Soojun" "Mini Fic" -------------------------------- "پسر روستایی،پسر شهری"