با دادش جونگ کوک و جیمین سیخ نشستن که صدای داد دردمند جیمین بلند شد و کوک بی توجه به دخترک، نگران امگاش رو بغل کرد :
+ خدای من چیم!… آروم.
& جئون جونگ کوک! این کیه؟!
با صدای دختر به سمت در چرخیدن و جونگ کوک با دیدنش رنگش پرید و سریع به تهیونگ نگاه کرد.
تهیونگ مضطرب شونه ای بالا انداخت و جیمین… با تعجب به دختری خیره شد که همین الآن آلفاش رو آپا صدا کرده بود و حالا بازخواستش میکرد!
تهیونگ سریع بازوی الیا رو چسبید و عقب کشیدش:
× الیا عزیزم، نظرت با شیر قهوه و کیک شکلاتی محبوبت چیه؟ تازه برات لباسم میخرم.
الیا با اخم دست تهیونگ رو گرفت و در حالی که خارج میشد گفت:
& امیدوارم وقتی برگشتم توضیح منطقی ای داشته باشی آپا! بریم تهیونگی.
با رفتن تهیونگ و الیا و بسته شدن در صدای شوکه جیمین به گوش جونگ کوک خورد و باعث شد کوک با بدبختی چشماش رو ببنده:
_ آپا؟!
‘ نابود شدی جئون… سر تیتر خبر ها… آلفای قدرتمند پک بلاد به دست امگاش کشته شد!’
***
+ جیمینا من توضیح میدم.جیمین با خشم در رو گرفت:
_ توضیحت بخوره تو سرت.
بوم!
در رو تو روی جونگ کوک بست و باعث شد چشماش رو ببنده.
& آپا؟
دستاش از خشم مشت شد و پوفی کشید.
چرخید و با باز کردن چشماش و پخش شدن فرومون هاش غرید:
+ خب جئون الیا… برای برگشت بدون خبر و یهوییت چه توضیحی داری؟
الیا که تازه متوجه شده بود بی خبر به کره برگشته، لبخند مسخره ای زد و چرخید تا بره که...
+ حتی به فرار فکر هم نکن!الیا نالید:
& آپا.جونگ کوک با همون اخم گفت:
پایین… همین الآن.
رو به روی همدیگه نشستن و تهیونگ روی مبل وسطشون نشست تا یوقت اتفاقی نیوفته!+ خب؟
الیا حق به جانب دست به سینه شد:
& آپا! توقع داشتی وقتی تمام دنیا از ازدواجت میگن من توی خونه بمونم و با عروسکام بازی کنم؟+ منظورت موتور سواری و بوکسه؟
الیا نگاهش رو گرفت که جونگ کوک کلافه دستی به صورتش کشید:
+ بخاطر برگشت یهوییت از نیویورک… حالا امگای من باهام قهر کرده! اونم دقیقا فردای مراسم ازدواج!بعد یهو به تهیونگ نگاه کرد و تقریبا داد زد:
+ انقدر بدبخت شدم که حتی نباید بدونم بچه م داره برمیگرده؟
× هیونگ… الیا خودش اومده.
چشماش گرد شد و به الیا خیره شد، شوکه داد زد:
+ الیا؟!
& خ-خب… اگر با هماهنگی میومدم جلوم رو میگرفتی.+ تو که میدونی اگر بفهمن من یه بچه دارم برای کشتنت هرکاری میکنن!
& آپا… من دان سه کاراته دارم!
انگار که چیزی یادش افتاده باشه:
& وایسا ببینم… بدهکارم شدم؟… اون کیه؟کوک به سرعت اخم کرد:
+ اون نه و جیمین، جئون جیمین، امگا، جفت و لونای من و پک.
الیا پشت چشمی نازک کرد:
& مهم نیست.
+ جئون الیا… تو دیگه پونزده سالته و من به عنوان پدرت ازت توقع دارم که به همسرم احترام بزاری.
الیا خواست چیزی بگه که بلند شد و گفت:
+ و … فعلا کاری نمیکنی تا اوضاع رو درست کنم، فهمیدی؟
الیا لب برچید و سر تکون داد.
جونگ کوک کلافه به سمت در خروجی رفت.
سر و کله زدن با یه دختر، اونم از نوع آلفاش که خودش تربیت کرده بود… خیلی سخت بود!
***
تقه ای به در وارد شد و پشت سرش صدای آرامش بخش تهیونگ:
× میتونم بیام تو؟
YOU ARE READING
Never Without You
Fanfictionجیمین امگاییه که از نظر مالی خیلی تحت فشاره... این موضوع باعث میشه که پا بزاره روی خط قرمزش... خوابیدن با آلفایی که جفتش نیست! برای پول!... چی میشه که جونگ کوک، آلفای کمیاب و رئیس یکی از قویترین پک های کره زمین، توی یه مهمونی، رایحه جفتش رو حس کنه و...