تهیونگ توی بغل جیمینی که الآن دقیقا ده دقیقه بود که داشت میچلوندش، وولی خورد و غر زد:
× اه جیمین!... لهم کردی.با خنده ولش کرد:
_ مرسی هیونگ، این مدت خیلی اذیت شدی.تهیونگ اداش رو در آورد که هوسوک گفت:
÷ چمدون رو گذاشتم توی ماشین، بریم تهیونگ؟
تهیونگ سریع گوشیش رو برداشت و بعد از بوسیدن گونه سرخ گون جیمین گفت:
× بریم... خدافظ جیمین ، فعلا هیونگ.
با رفتنشون جیمین آهی کشید که جونگ کوک از پشت بغلش کرد . چونه ش رو روی شونه امگا گذاشت و گفت:
+ چرا آه میکشی؟
دستش رو با لبخند روی دستای به هم قفل شده کوک گذاشت.
_ عمارت خالیه، نه الیایی هست که با همدیگه شیطنت کنیم... نه تهیونگی که با هم حرف بزنیم.+ من که هستم...
به سمت جونگ کوک چرخید و به چشماش خیره شد.
_ مطمئنم از همه چیز باخبری، مگه نه؟
جونگ کوک که میدونست منظورش چیه لبخندی زد:
+ دیگه مهم نیست جیمین.
چشماش از اشک خیس شد:
_ متاسفم... همیشه با سادگیم همه چیز رو خراب میکنم... باید بهت میگفتم، اون مدارک مهم بودن.جونگ کوک هومی کشید و دوباره بغلش کرد:
+ درسته... مهم بودن ولی نه اونقدری که باعث بشه چشمای ماه من تر بشه.
بوسه ای روی لاله گوش امگا نشوند:
+ برای نیویورک بلیط میگیرم، هم تو آب و هوات عوض میشه، هم میریم پیش الیا.
***
< جیزز... تو خیلی خوشگلی الیا.
الیا خنده کوتاهی کرد و کلیدش رو در آورد:
& کم مزه بریز بوگوم، من خر نمیشم و به پارتی امشب نمیام.
< آخه چرا؟... خوش میگذره.
& صد درصد ولی کلی کار دارم، تازه نمیتونم از اعتماد آپام سو استفاده کنم!
در رو باز کرد و هردو وارد شدن.
< ولی امشب بزن و بکوبه.
+ اوه! جدا؟
با صدای بم و خشنی هردو پریدن و ترسیده به سمت جونگ کوکی که دست به سینه و با اخم غلیظی نگاهشون میکرد و جیمینی که سعی میکرد لبخند نزنه، چرخیدن.
الیا نیم نگاهی به بوگوم که نمیدونست کجا قایم بشه انداخت. لبخند مسخره ای زد:
& ا-اوه... آپا، اینجایی؟
YOU ARE READING
Never Without You
Fanfictionجیمین امگاییه که از نظر مالی خیلی تحت فشاره... این موضوع باعث میشه که پا بزاره روی خط قرمزش... خوابیدن با آلفایی که جفتش نیست! برای پول!... چی میشه که جونگ کوک، آلفای کمیاب و رئیس یکی از قویترین پک های کره زمین، توی یه مهمونی، رایحه جفتش رو حس کنه و...