[عمارتِ میلیان=عمارتِ گل نیلوفر آبی]
[1938-اردوگاهِ نظامیِ اَرتش جوان]
چشمهاش رو بدون هیچ حالتی به مَرد خپل روبهروش دوخت.
بالاخره حس میکرد دست و پا زدنهاش جواب داده. سه سال بیوقفه کار کرده بود، سختترین عملیاتها رو به بهترین نحو به انجام رسوند تا ثابت کنه، با این سن کم میتونه ارتش یه کشور رو رهبری کنه. با افراد پرنفوذی سرِ رقابت داشت، درست از بیست سالگی تا الان که بیست و سه سال داره.
YOU ARE READING
𝑻𝒉𝒆 𝒄𝒓𝒚 𝒐𝒇 𝒂 𝒃𝒊𝒓𝒅 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒄𝒂𝒈𝒆🕊
Fantasy🕊[اگر دیدی بالِ پرندهای شکسته، حتی اگر یک رهگذر سادهای؛ بغلش کن؛ نذار حس کنه تنهاس. بعد که خوب شد، بذار پرواز بکنه. تو قفست حبسش نکن؛ پرنده برای آسموناس! برای سفیدیِ اَبراس؛ نه برای گریه کردن تو قفس. ]🕊 𝒏𝒂𝒎𝒆:𝑻𝒉𝒆 𝒄𝒓𝒚 𝒐𝒇 𝒂 𝒃𝒊𝒓𝒅 �...