مینهو و جیسونگ بعد شیطنتی که داشتن کنار هم دراز کشیده بودن و در سکوت بهم نگاه میکردند.
جیسونگ بدون اینکه سرشو از روی سینههای مینهو برداره شروع به صحبت میکنه
_ما به فلیکس دروغ نمیگیم؟
مینهو مکثی هنگام نوازش موهای جیسونگ کرد و بعد نفسشو با گیجی بیرون داد
_نمیدونم جیسونگ، شاید داریم بهش دروغ میگیم یا حقیقت رو ازش پنهان میکنیم ولی نباید بزاریم فلیکس هیونجین رو یادش بیاد
جیسونگ سرشو بلند میکنه و به مینهو نگاه میکنه
_مینهو، فلیکس دیر یا زود خاطراتش برمیگرده
مینهو سرشو تکون میده
_نباید برگرده...نباید بزاریم فلیکس آسیب ببینه
جیسونگ بعد نگاه کوتاهی که به مینهو میندازه لبخند کوچیکی از نگرانیش برای برادرش میزنه
_نگرانی برای فلیکس رو بزاریم برای بعدا مینهو؛ الان بیا بخوابیم
و بعد خودشو توی آغوش مینهو جا میکنه تا کنار هم بخوابند.
. . . . . . . . . . . . . . .
روی تخت دراز کشیده بود و به سقف نگاه میکرد؛ هیونجین...یونگبوک...مگه بهش نگفتن که اسمش فلیکسه؟ چرا اون پسر بهش میگفت یونگبوک؟چرا...چرا...چرا، این چندروز تمام ذهنش رو این سوالات درگیر کرده بودند، اون پسر معشوقه یونگبوک یا همون خودش بود، پس چرا بعداز بهوش اومدنش کسی درموردش حرف نزد یا خودش ندیدش؟ یعنی رابطشون پنهانی بوده؟ اینطور بنظر نمیومد.
آهی از سردرد کشید و به ساعت نگاه کرد، ساعت سه صبح بود.
فلیکس از جاش بلند میشه و بدون سروصدا سمت آشپزخونه میره، مسکنی برای سردرد برمیداره و بدون آب میخورتش و بعد برمیگرده تو اتاق خواب، روی تخت دراز میکشه و آروم آروم به خواب میره.
. . . . . . . . . . . . . . . .
'امشب سالگردشون بود و به ساحلی داخل بوسان رفته بودند
"یونگبوک دوست دارم"
هیونجین اینو درحالی گفت که جعبه گردنبند زیبایی بهش میداد، یونگبوک اسمی بود که هیونجین صداش میکرد، اسمی فقط مخصوص خودش و هیونجین.
یونگبوک لبخند درخشانی زد و گردنبند را از جعبه در آورد و با چشمان ستاره ای به هیونجین نگاه کرد
"خیلی زیباست"
هیونجین لبخندی کوچیکی زد و گردنبند رو از یونگبوک گرفت و دور گردنش انداخت
"قول بده هیچوقت درش نیاری"
"هیچوقت درش نمیارم" '
. . . . . . . . . . . . . . .
از خواب بیدار شد و روی تخت نشست، به آیینه روبهروی تخت نگاه کرد و گردنبند رو توی گردنش دید دستی روی گردنبند کشید
_هنوز درش نیاوردم هیونجین_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
سلام عزیزان عزیزان سلام، حالتون چطوره؟ پارتو دوست داشتین؟ بنظرتون چرا مینهو نمیخواد فلیکس هیونجین رو یادش بیاد؟🤔
YOU ARE READING
Forgetfulness
FanfictionCoupel : Hyunlix,Minsung Ganres : Dram, Vague, Sadend Start : 1402/10/21 End : 1402/11/8 آپ : پنجشنبه ها و یکشنبه ها بازهم صدای خنده های اکو شده تو سرم، بازم تصویر بوسه های تکیه داده شده به دیوار دوپسر، اون دوپسر کی بودن؟ چرا من هرموقع از این کوچه...