خوب خوب سلام به همه ی کسانی که دارن فیکشن rebellious رو میخونن.
این اولین فیکشن منه و طبیعتا ضعف هایی داره و از این بابت پیشاپیش معذرت (◠‿◕)
البته من نویسنده رمان هستم و چندتا رمان هم نوشتم اما این اولین تجربه فیکشن منه.
یه چیزی هست که قبل از خوندن این فیکشن دوست دارم بدونید، توی این فیکشن خبری از دلسوزی های بیجا، عشق های یهویی و بی دلیل، زرتی هم آغوشی نیست و همه چیز اینجا با گذر زمان پیش میره و قرار نیست همه چیز جادویی حل بشه و شکست هم بعضی اوقات داریم.
آپدیت ها تقریبا منظمه و شاید به خاطر دانشگاهم نتونم یه روزهایی سروقت آپدیت کنم اما حتما فرصت کنم میذارم.
نظر یادتون نره، پیشنهاد بدید و من از هرگونه ایده ای حمایت میکنم جز، جز حامله کردن که اصلا حرفشم نزنید چون قرار نیست اینکار رو کنم و اصلا دوسش ندارم.
خلاصه که اینجا عاشقانه هامون دلریزون پیش میره، مراقبت هامون یواشکیه و علنی نیست و همینطور که از اسمش پیداست سرکشی قراره همه چیز رو تغییر بده و خلاصه خیلی خوبه.
پس بوس بهتون که نگاه ارزشمندتون رو روی اثر من میذارید و ممنون.
YOU ARE READING
rebellious(سرکش)
Romanceبرشی از فیک ☆☆☆☆☆ یونگی-تو چیکار کردی تهیونگ؟! دستی با کلافگی بین حجم موهای مشکی و نرمش کشید: - من از اون پسر شکسته کسی رو ساختم که هیچکس حریفش نمیشه و به هرچی که میخواد میرسه. کمی مکث کرد و ادامه داد: -فقط یه مشکلی هست... پسر روبه روش کنجکاو ش...
