part 5

80 7 3
                                    

Pov: سوم شخص

جیسونگ: نخیر، خودم میتونم انجامش بدم مگه دستم کجه

جیسونگ با اخم با مخاطب پشت تلفن حرف میزد و...یه جورایی قابل حدس بود که مخاطب پشت تلفن کی میتونه باشه که جیسونگ و اینطور اخمو کرده بود

فیلیکس دستشو داخل جیب کاپشن پشمیش برد د به چهره ی خالی از حس جیسونگ نگاه کرد

جیسونگ: اوهوم باشه...ولی من نمیبینت

گوشی و قطع کرد و داخل جیبش گذاشت... نفس عمیق صدا دارش و بیرون داد...قیافش خنده دار و دیدنی بود... فیلیکس لبخندی زد و به پهلوش ضربه ی آرومی وارد کرد

فیلیکس: اخماتو باز کن بد اخلاق

کیفش و روی شونه ش فیکس کرد...با همون اخم شروع کرد به غر غر کردن

جیسونگ: آخرش از دست این لی مینهو دیوونه میشم

فیلیکس: چرا انقدر باهاش بد رفتار میکنی جیسونگ؟ بنظر من که پسر بدی نیست

جیسونگ سرشو کج کرد و با نگاهی متعجبی گفت...

جیسونگ: کلا یه بار دیدیش فیلیکس چجوری میگی خوبه آخه...خدایا توی همه کارام از وقتی یادم میاد دخالت میکنه... فقط یه استاکره

فیلیکس: ولی من فکر میکنم داری بزرگش میکنی

سرشو تکون داد و جلوتر از فیلیکس سمت دانشگاه قدم برداشت...

فیلیکس نگاهش و به جیسونگ که با قدم های سریع حرکت می‌کرد داد و نفسی گرفت...از وقتی یادش میومد جیسونگ همیشه انقدر لجباز و یه دنده بود... قدمی جلو برداشت و برای اینکه بهش برسه شروع کرد به دویدن

فیلیکس: وایسا ببی...

حرفش با گیر کردن پاش به سنگی قطع شد... داشت میفتاد که کلاه کاپشنش به سمت عقب کشیده شد و مانع از این شد که بیفته....با چشم های گشاد چند ثانیه به جلوش نگاه کرد...

هیونجین: کجا با این سرعت؟

با شنیدن صدای آشنایی برگشت و به شخص پشت سرش نگاه کرد...

هیونجین با لبخند خفیف روی لبش کلاه کاپشن فیلیکس و توی دستش گرفته بود و بهش نگاه میکرد..

یجی: خدای من یه روز نیومدم ببین منو با اون اونوو احمق هم گروهی کرده....واسه چی وایسادی تو؟

یجی از پشت هیونجین بیرون اومد و کنارش وایساد...فیلیکس به یجی که با نگاهی سوالی بهش خیره شده بود نگاه کرد...

سریع به خودش اومد و سمتشون برگشت که باعث شد کلاه کاپشنش که توی مشت هیونجین بود رها بشه...

هیونجین کلاه کاپشن فیلیکس و رها کرد و دستش و داخل جیبش فرو برد..

فیلیکس: عام چیزه... ممنونم

strangelyWhere stories live. Discover now