جلسه یازدهم: کتاب

168 35 87
                                    

بعد از اتمام آخرین جلسه در یک حرکت ناگهانی، جورج به پسرها پیشنهاد داد که به جای منیجر‌ها و کمپانیهاشون، خودشون اونو استخدام کنن. پسرا با ذکر "وات د فاک؟!" ‌پیشنهادشو رد کردن. جورج سعی کرد منظورشو از پیشنهاد استخدامش توضیح بده.

جورج: ببینین من منظورم این بود که از این به بعد برای شما کار کنم

لویی: منظورتو فهمیدیم

هری: و جواب همچنان 'نه' هست

جورج: نه کلا برای شما کار کنم شما بشید کارفرمای من

لیام: چه اصراری داری خودتو بچسبونی به ما؟

لویی: بعد این قرار بود پیشنهاد بهتری باشه؟ حقوقم میخوای لابد؟

جورج: پس مجانی کار کنم؟

زین: بدتر شد که! حداقل الان حقوقتو ما نمیدیم

لیام: زجر ضربدر۲

زین: هم به طور روانی ضربه بزنی هم مالی؟

هری: جدی پول هم میخوای؟

جورج: پول که باید بدید ولی به جای اینکه طبق خواسته کمپانی بریم جلو، طبق خواسته شما میریم جلو

هری: میشه بیشتر توضیح بدی

جورج: یعنی من کمکتون میکنم به طور سوسکی تو همه جا یه نشونه‌ای از رابطتون برای فندوم بذارید که هم اونا بفهمن هم بقیه شک نکنن

لویی: چه یهو تغییر جبهه دادی؟ من به این مشکوکم
هری: منم

لیام: معلوم نیست این کفتار دیگه چه نقشه‌هایی برامون کشیده

جورج: میخوام کمک کنم!

زین: اونو خودمون بلدیم به کمک تو احتیاجی نیست

هری: تو این سالا اینقدر نشستیم فکر کردیم که چجوری به فندوم نشونه بدیم که دیگه حرفه‌ای شدیم

جورج: حالا یه فرصتم به من بدین من خاک صحنه خوردم تجربه دارم

هری: اینا رو ما هم خوردیم

جورج: من از حرکتای بعدی‌شون خبر دارم

لیام: الان میگه حرکت بعدی برای منه

جورج: دقیقا

لیام: واای سگ تو شانسم

زین: چرا زورتون فقط به لیام میرسه؟

لیام: اون سس فلفلیاتو بیار سر بکشم با زندگی خداحافظی کنم

زین: عزیزم اونا باعث مرگ نمیشن ولی خروج سوزناکی خواهی داشت

لیام: پس بیار بریزیم رو غذای جورج
جورج: عه!

لیام: خب بگو! حرکت بعدیشون چیه؟

جورج کمی مکث میکنه و لبخند میزنه: اینجوری که نمیشه! باید قرارداد بنویسیم

لویی نفسشو میده بیرون: باشه. فقط به خاطر لیام

How to look real? [1D]Where stories live. Discover now