بعد از اتمام آخرین جلسه در یک حرکت ناگهانی، جورج به پسرها پیشنهاد داد که به جای منیجرها و کمپانیهاشون، خودشون اونو استخدام کنن. پسرا با ذکر "وات د فاک؟!" پیشنهادشو رد کردن. جورج سعی کرد منظورشو از پیشنهاد استخدامش توضیح بده.
جورج: ببینین من منظورم این بود که از این به بعد برای شما کار کنم
لویی: منظورتو فهمیدیم
هری: و جواب همچنان 'نه' هست
جورج: نه کلا برای شما کار کنم شما بشید کارفرمای من
لیام: چه اصراری داری خودتو بچسبونی به ما؟
لویی: بعد این قرار بود پیشنهاد بهتری باشه؟ حقوقم میخوای لابد؟
جورج: پس مجانی کار کنم؟
زین: بدتر شد که! حداقل الان حقوقتو ما نمیدیم
لیام: زجر ضربدر۲
زین: هم به طور روانی ضربه بزنی هم مالی؟
هری: جدی پول هم میخوای؟
جورج: پول که باید بدید ولی به جای اینکه طبق خواسته کمپانی بریم جلو، طبق خواسته شما میریم جلو
هری: میشه بیشتر توضیح بدی
جورج: یعنی من کمکتون میکنم به طور سوسکی تو همه جا یه نشونهای از رابطتون برای فندوم بذارید که هم اونا بفهمن هم بقیه شک نکنن
لویی: چه یهو تغییر جبهه دادی؟ من به این مشکوکم
هری: منملیام: معلوم نیست این کفتار دیگه چه نقشههایی برامون کشیده
جورج: میخوام کمک کنم!
زین: اونو خودمون بلدیم به کمک تو احتیاجی نیست
هری: تو این سالا اینقدر نشستیم فکر کردیم که چجوری به فندوم نشونه بدیم که دیگه حرفهای شدیم
جورج: حالا یه فرصتم به من بدین من خاک صحنه خوردم تجربه دارم
هری: اینا رو ما هم خوردیم
جورج: من از حرکتای بعدیشون خبر دارم
لیام: الان میگه حرکت بعدی برای منه
جورج: دقیقا
لیام: واای سگ تو شانسم
زین: چرا زورتون فقط به لیام میرسه؟
لیام: اون سس فلفلیاتو بیار سر بکشم با زندگی خداحافظی کنم
زین: عزیزم اونا باعث مرگ نمیشن ولی خروج سوزناکی خواهی داشت
لیام: پس بیار بریزیم رو غذای جورج
جورج: عه!لیام: خب بگو! حرکت بعدیشون چیه؟
جورج کمی مکث میکنه و لبخند میزنه: اینجوری که نمیشه! باید قرارداد بنویسیم
لویی نفسشو میده بیرون: باشه. فقط به خاطر لیام
YOU ARE READING
How to look real? [1D]
Fanfictionچگونه با پارتنر فیک خود واقعی رفتار کنیم؟ - Larry, ziam