جلسه هشتم: bro!

208 56 78
                                    

جورج عصبی بود و مدام قدم میزد، لحظه‌ای جلوی میکروفون می‌ایستاد و تا میخواست شروع کنه، پشیمون میشد و سری تکون میداد و دوباره قدم میزد.

لویی: من همینطوریشم به زور میام تو همایشات شرکت میکنم، حالا برای من ناز میکنی؟ بچه‌ها پاشید بریم

جورج محکم تو میکروفون فریاد میزنه: بشین!

صداش توی میکروفون سوت میکشه و همه از صدای گوش خراشش اذیت میشن.

لویی از جاش بلند میشه تا جورج رو چکی کنه: هوو! داد میزنی؟!چته مردک؟!

هری جلوشو میگیره: ده بار گفتم کلا اینجا ۷۰ متره نیازی به میکروفون نیست

نایل: شنواییمو از دست دادم. ممنون‌.

زین: صداتو برای من میبری بالا؟! گوشامون ترکید

لیام: عه داداش حالت خوبه؟
زین چشماشو میبنده: لیام!

لیام: جانم داداش؟
زین: ای بابا

هری: داستان چیه باز؟

زین: هیچی

نایل: هری چون از اینستاگرام و توییترش برای زیبایی گوشیش استفاده میکنه نمیدونه چه خبره

هری: من؟..من...من خیلی استفاده میکنم
نایل: آره

هری: حالا قضیه داداش چیه؟!

یهو جورج طغیان میکنه: همییین! همین! منم از همین عصبانیم

لیام: تو خفه شو عزیزم

هری: بابا یکی به من بگه چه خبره؟

نایل: هر از گاهی گروه تلگراممونو چک کن. لیام برای زین کامنت گذاشت، زین بهش ریپلای کرد

هری: عهه خب خوبه که

زین: بفرما. هری هم تایید کرد
لیام: باشه داداش

نایل: ته ریپلایش به لیام گفت داداش
هری: عهه

لویی: چه داداشیای خوبی هستین. مدل گیم او ترونز البته

زین: تخم سگ تو دیگه هیزم نریز تو آتیش

لویی: از این به بعد بهم بگی داداش جیغ می‌زنم

جورج میکوبه رو میز: بسه دیگه! مسخرشو در آوردین! از صبح میدونین چند تا تماس باهام گرفتن از بالا؟

نایل: نه. چند تا؟

جورج: ۲۳ تا!
نایل: چرا ۲۳ تا؟

جورج: پس چند تا؟
جیجی: ۲۷ تا

لویی: چرا ۲۷تا؟
جیجی: پس چند تا؟

لویی: ۲۸ تا

جورج: بابااا بسه دیگه! یه جهانو به هم ریختین با دو تا کامنت. الان از دستتون واقعا عصبانیم

هری: بخاطر اینکه زین به لیام گفته داداش؟! ودف

جورج: کم کاریه؟!! کم چیز عجیبیه؟! بعد از این همه مدت؟

How to look real? [1D]Onde histórias criam vida. Descubra agora