دوستان اشتباه فکر نکنید
شاید با خوندن پارت اول تا پارت سه شاید فکر کنید این فیک درباره یه دختره که به بردگی گرفته میشه و بعد "اربابش"سریع میخواد بهش تجاوز کنه اما باید بگم اشتباه فکر میکنید چون همه چیز از پارت 4 به بعد معلوم میشه و داستان درباره این چیز های تکراری نیست و نخواهد بود
☆چون خودم از این فیک ها زیاد زخم خوردم("
& تازه قصد توهین به هیچ فیک یا هیچ نویسنده ای ندارم فقط خواستم بگم موضوع فیک مثل فیک های دیگه نیست
☆رواید های نویسنده زخم خورده ☆
YOU ARE READING
_°D•r°e•a°m_
Humor+صبر کن... ~ سولــ.. اینبار با صدای بلندتری حرفم رو زدم +گفتم صبر کن!.. بغضم کم کم دیگه داشت میشکست... اما نه من نباید پیش همچین آدم بی ارزشی علاوه بر بغضم غرورم هم میشکستم برای همین سعی کردم کنترلش کنم + یعنی خیانت کردن و از پشت خنجر زدن این هم...