برایم از رقص شیاطین بگو
قسمت پنجم
مگر قلب آسمان لندن را چندبار شکسته بودند که شبانه روز برای درد هایش میگریست؟پنجره های امارت پینزبرگ آنچنان در معرض غم باران تکان میخوردند که گویی هر لحظه امکان دارد زیر بار این درد شانه خالی کنند.
صبح سرد زمستانی تهیونگ را آنقدر کلافه کرده بود که حال در برابر جئون جونگ کوک واکنشی نشان ندهد.
جئون جونگ کوک با همان چهره مردانه و لباس های گران قیمت,شغل آبرومندانه و ثروتی تمام نشدنی. همسری زیبا و زندگی عاشقانه..
انگشتان بلند و کشیده اش را پایین آورد و بر روی شانه های جونگ کوک قرار داد.
چه میشد کرد؟ چه میشد کرد وقتی همین حالا هم داشت به زندگی که آرزویش را داشت دست میزد؟ چه میشد کرد وقتی کنار هم بودند اما دیگری در رویاهایش قصری بر پا کرده بود و دیگری در کابوس هایش به دنبال یک پالتوی گرم میگشت؟
بی اراده لب هایش پایین لغزیدند و فشار دستانش را آرام تر کرد. آنقدر آرام که چشمان خسته و خشمگین جونگ کوک را باز کردند.
نیم نگاهی به چهره تهیونگ انداخت که درست در بالا سرش قرار دارد.
: چند وقته برای پینزبرگ کار میکنی؟
شانه های تهیونگ بالا خزید.
نگاهش را که از روی دستانش برداشت متوجه چشمان جونگ کوک شد.
چشمانی که هیچ شباهتی به یک انسان خوب و با شرافت ندارد...
نگاهش را دزدید و حواسش را به کارش داد. اگر او ناراضی باشد و به پدر زنش بگوید تهیونگ را اخراج کند چه؟
: حدو..حدودا 1 سال.
جونگ کوک نگاهش را از روی چهره تهیونگ برنمیداشت.به پسرک عزیز کرده چنان نگاه میکرد که گویی قلب آسمان لندن را او شکسته..
که گویی سیب حرامی که حوا خورد را او کاشته است..که گویی معشوق شیطان برای فرار از بهشت,همان کیم تهیونگ است.
تهیونگ انگشت اشاره هر دو دستش را آرام بر روی استخوان های محکم شانه جونگ کوک میفشرد تا شاید سنگینی گناهانش کمی شانه هایش را رها کنند.
تا شاید کوه یخی که تمام لندن را شیفته خود کرده کمی گرم شود.
: یک سال با یه هیولا چاق زندگی کردی؟
جونگ کوک آنچنان جملات را بیان میکرد که گویی خدای هفت قلمرو ست..
که گویی کلید کائنات را دور گردنش انداخته است.
از هیچ چیز نمیترسید و برای بی احترامی به هیچکس ذره ای احساس ناراحتی و شرم نمیکرد..
برخلاف او شانه های تهیونگ از ترس بالا خزیدند.
VOUS LISEZ
Tell Me About The Dance Of Demons/ KookV
Roman d'amourبرایـم از رقـص شیـاطـین بگـو ⛓'کاپل داستان :: کوکوی (جونگ کوک🔝 - تهیونگ)/ یونمین (یونگی🔝- جیمین) ⛓ژانر :: اسمات - درام - کلاسیک - رومنس ⛓تعداد قسمت ها :: نامعلوم ⛓وضعیت داستان :: تکمیل نشده خـلاصـه :: انگلستان سال ۱۹۷۰ "شهر خاکستری کیم تهیونگ رو...