1/🍑👀

458 66 330
                                        

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.



♡

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

♡.


مثل همیشه، کلاس سال آخری‌ها با باغ وحش مو نمی‌زد.
احتمالا وانگ ییبو دوباره یکی رو زده یا شایدم رژِ سرخ مامانِ شوان لو رو به لب‌های ژو چنگ زده؛ بعد هم از پنجره‌ی کلاس به بیرون پرت کرده.

"چرا این کارو کردی؟! این رژ لبو از کیف مامانم کش رفته بودم"
هق هق کرد و زیر چشم‌هاش سیاه شد.

وانگ ییبو همین‌طور که روی جایگاه ریاست خودش؛ یعنی میز معلم نشسته بود، نیشخندی زد و آدامس ذغالی رنگش رو باد کرد.
"دفعه بعدی یه ریمل ضد آب بدزد"

اشک‌های شوان لو تمومی نداشت و دختر‌ها به جای اینکه هوای دوستشون رو داشته باشن، چهار چشمی به اون پسر بلوند و دوست‌هاش نگاه می‌کردن.
اون‌ها خیلی جذاب بودن.
مخصوصا سردست‌شون وانگ ییبو!
با موهای بلوند، آستین تاخورده‌ و کروات شل شده‌، انگار از انیمه‌ها اومده بود.

دوست‌هاش هم انیمه‌ای بودن؛ ولی به پای نقش اصلی انیمه نمی‌رسیدن.
ونهان فقط پاستیل‌های رنگی دختر‌ها رو می‌دزدید و دست راست ییبو بود.
یوبین نقش پلیسِ خیانتکار کلاس رو بازی می‌کرد؛ گاهی خوب بود گاهی بد.
ژو چنگ هم دفتر نقاشی ییبو به حساب میومد.
نقش اصلی، قبل از اینکه لوازم دخترونه رو از پنجره به بیرون پرت کنه، یه دور روی چنگ امتحان می‌کرد.

وقتی چنگ بعد از مدرسه به خونه می‌رفت، کل تنش بوی عطر‌ زنونه و تند می‌داد. دیگه والدینش به این نتیجه رسیده بودن که پسرشون به جای مدرسه به فاحشه خونه میره.
با این‌حال چنگ خوشحال بود که ییبو سمت پد بهداشتی دخترها نرفته... البته فعلا!

 𝚌𝚞𝚝𝚎 𝚋𝚞𝚝 𝚑𝚘𝚛𝚗𝚢🔞🧸Donde viven las historias. Descúbrelo ahora