part 1

120 19 25
                                    

ما سالهاست زندانی هستیم در زندانی که میله هایش غرورمان و زندان بانش عقلمان است
سالهاست که قلبمان را از سنگ ساختیم
سالهاست لبخند نزدیم
سالهاست زندگی نکردیم
سالهاست که حتی زنده نبودیم
سالهاست با شکنجه کردن خائنان روح زخم خورده خودمان را ارام میکنیم
سالهاست که منتظر معشوقمان هستیم
و سالهاست نا امیدیم

-کوک

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

♡فلش بک♡

-کوک
+هوم
-بیداری؟
+اره
-چرا نمیخوابی؟
+به همون دلیلی که تو نمیخوابی
-صداش تو گوشمه،صدای نالش، زوزه ی دردناکش اما چرا نمیتونیم ببینیمش؟ دردش رو حس میکنم
هر روز بیشتر از روز قبل میشه اما ما نمی‌تونیم کاری بکنیم

+منم صداش رو می‌شنیدم
تو تاریکی و مه دنبال صداش می‌دویدم
اونقدری که پاهام درد میگرفت اما
بهش نمیرسیدم

-قول میدم پیداش میکنم یعنی
پیداش میکنیم و بعد به جبران تمام این روز ها خوشبختش میکنم

+قول میدم کاری کنم همیشه بخنده

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

حالا دو سال از اون موقع میگذره موقعی که به خودمون،به قلبمون،به روحمون،به همدیگه قول دادیم جفتمون رو پیدا کنیم و بهترین زندگی ممکن رو براش بسازیم اما هنوز.....
همه جا رو زیر‌ و رو کردیم اما هیچ اثری پیدا نکردیم
و حالا حتی صدای زوزه های دردناکش را نمیشنویم
قلبمان هر روز سخت‌تر و سنگی‌تر میشود و روحمان زخمی‌تر
حتی جسممان هم در حال درد کشیدن است ولی‌‌..... ولی درمانی ندارد
مجبوریم به صبر و سکوت چون..چون.. دو الفای اصیلیم..الفاهایی که به خون‌خواری مشهورند..الفاهایی که احساسی ندارند..الفاهایی که به هیچکس رحم نمیکنند
و برای اثبات اینکه مانند انها نیستیم نه امیدی داریم و نه انگیزه پس خودمان را هم‌رنگ با تصورات مردم کردیم
همان قدر خونخوار و بی‌رحم
شدیم دو شکنجه‌گر
شکنجه گرانی که جاسوسان دشمن جرئت نمیکنند وارد محدودیه‌شان شوند
چون می‌دانند به جز جنازه ی تکه تکه شده‌یشان چیزی از این محدوده خارج نمی‌شود
کسی جرئت دستور دادن به ما را ندارد حتی فرمانده ی پادگان

با صدای فرمانده که از بلنگوهای نصب شده در اطراف پادگان به گوش میرسید تکانی خوردم و از افکار مخربی که همیشه ازارم میداد بیرون امدم
افکاری که بی عرزگی خودم و برادرم را نشان میداد
اهی از این وضعیت کشیدم و توجهم را به صدای فرمانده دادم

:سربازان و نیروهای پادگان سایه، فردا راس ساعت 9:20 دقیقه همگی در حیاط پادگان حضور یابید
کوچک‌ترین دیرکرد با برخورد شدید فرمانده روبه رو میشود

تکرار میکنم

فردا راس ساعت 9:20 دقیقه همگی در حیاط پادگان حضور یابید
کوچک‌ترین دیرکرد با برخورد شدید فرمانده روبه رو میشود

Ice CommanderOnde histórias criam vida. Descubra agora