ماما هری

28 14 100
                                    

هری: از اسم قسمت مشخصه دوباره بدبخت میشم

لویی: چرا عادت نمیکنی؟

هری: اطلاعی ندارم.. داری بد نگاه می کنی

لویی: 😈😈😈

هری: شت.. زیییین. نااااایل لیاااااام کمکککککککک

لویی: هاها امروز روز انتقامه😈

هری: انتقام چی؟

لویی: 😈😈😈😈

نایل: احیانا من که توش هنرنمایی نمیکنم؟

لویی: عام.. این قسمت با هنرنمایی هممونه. مخصوصاااا لیام

لیام: بدبخت شدم

هری: هه ههه کارما رو دست کم گرفتی بییچچچ

زین: حس میکنم برای گفتن این جمله هنوز زوده ولی خب.. بیاید کامنت های برتر قسمت قبلی رو بخونییمم

لویی:  m_m2825 گفت:

هرچی فکر میکنم بدتر از این نمیشه

بهم ثابت میشه که میشه

خیلی خوب هم میشههه

هری: مود من هر قسمت از این برنامه فاکی:

زین:  myname1323 گفت:

به هر حال زندگی هممون رو مثل سگ میگاد

لیام: سوس ماس...

لویی: ما داریم برا زندگی جندگی میکنیم

لیام: سوس ماس ترررر

هری یکی میزنه پس گردن لیام: ببند

لویی: خب خفه شید میخوام داستانو بگم..

زین: هیششش هیشششش هیششششش

لویی: با تشکر.. خبببببب😈😈😈

هری: یا گیسای فرم..

لویی: روری روزگاری.. در خیابون های یه شهری یه هایبرید زندگی میکرد..

نایل: هایبرید چیسه؟

لویی: فکر میکنم قبل ازین توضیح داده شده ها

نایل: حالا تو دوباره بگو

لویی: نیمه حیوان نیمه انسان

نایل: عاو

هری: حتما منم؟

لویی: باریکلا به هوشت.. تو یه هایبرید گربه ای

زین: زرشک.. هری میو کن عمو ببینهههه

هری: توهم ببند.. ادامه بده😑

لویی: هری هایبرید ما، چند وقتی بوده از خونه صاحابش بیرون شده بوده.. چند وقتی هم بوده شکمش که انگار نفخ کرده، گنده شده بوده و درد میکرد.

نایل: هه هه هه هری گوزو🤣🤣

لویی: بعد یه مدت میبینه نه بابا.. نفخ نبوده.. حامله بوده. بعد میزاد:/

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 24 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

سموم بهار😂Where stories live. Discover now