هری: سلام سلام سلام. یه برنامه دیگه و یه کصشر دیگه
لویی: ......
هری: لویی؟
لویی: ......
هری: لویی نمیخوای چیزی بگی؟
لویی: .......
هری: نوبت توعه ها
لویی: کاش نوبتم نبود
هری: نه بابا.. می بینم زبون باز کردی
لویی: ببند.. وای این چی یود.. این چه سمی بود.. وای
هری: تعریف کن همه منتظرنننن
لویی: هشدار: این قسمت شامل اسید زیاد می شود. لطفا یک سطل برای بالا آوردن در آن همراه خود داشته باشید
هری: لو؟ جدی ای؟
لویی: فقط صبر کن. هری
هری: بله
لویی: تو دوباره توی این بگا میری
هری: دوباره؟ بابا ودف.. فکر کنم کم کم دارم عادت می کنم
لویی: هر هر هر.. تازه از اتاق فرمان خبر رسیده این اولشه😂😂
هری: کوفت.. خوشت میاد می بینی بدبخت میشم هی؟ شب که رو مبل خوابیدی میفهمی
لویی: عه؟ اصلا تقصیر خودته.. چرا اینو انتخاب کردی
هری: بابا من از تو لیست رندوم دست گذاشتم رو این
لویی: یه انتقامی ازت بگیرم...
هری: یعنی دوباره کونم؟ جیزز.. نه چیزِس.. شروع کن
لویی: خب همونطور که گفتم، هری باز بگا میره. این دفعه ننه باباش تو ۱۸ سالگی از خونه بیرونش میکنن به علت گی بودن
هری: هعییییییی
لویی: خفه شو فقط. اره.. هری تو همینجوری تو خیابونا میرفتی.. میرفتی این شهر.. میرفتی اون شهر.. تا اینکه یه روز تو یه کافه نشسته بودی داشتی آبتو میخوردی که یه مرده که از قضا من بودم، میاد، تو رو از دست پیشخدمت بدبختی که کار خاصی هم نمی کرد نجات میده.
زین: خا این الان کجاش کصشر محوب میشه گوزو؟ وقتمون رو گرفتی
لویی: اگه هی حرف نزنید وسطش میفهمید چرا
زین: زرتو بزن
لویی: داشتم می گفتم.. من هریو نجات میدم، ولی می دزدمش:/ شاید از بیماری کصخلی رنج می بردم اطلاعی ندارم.
هری: نگو که ازین دایتانای سندروم استکهلمه.. یه آهنگ خوندیم دیگه شورشو در آوردید
لویی: تقریبا؟ ول کن. هری تو که بیدار میشی، نمیتونی تکون بخوری.. نه اینکه بسته شده باشی ها، انگار فلجت کردن
هری: کصکش چه بلایی سرم آوردیییی!! قطعی شد. تو تا یه هفته رو مبل میخوابی
لویی: زین؟ لیام؟ کاناپتون رو اجاره میدید؟ فکر کنم تهش بیرونم کنه از خونه
YOU ARE READING
سموم بهار😂
Humorجایی برای اگاه شدن از سم هایی که تو مغز فنای عموما اینتر میگذره و خندیدن بهشون