+ولی اونی اون پسره خیلی بهت میومد.
_خفه شو.
با جیغ حرصیه جیسو، دوباره صدای خندشون بلند میشه.
عادتشون بود که اذیتش کنن چون وقتی حرص میخورد خیلی کیوت و بامزه میشد.
با اشاره جنی به گوشه ای خندشون از بین میره و با جدیت به جمعیتی نگاه میکنن که دور چند نفرو گرفتن.
+دوباره چه خبر شده؟حتما دوباره یه دانشجو جدید وارد دانشگاه شده.ولی این جمعیت دیگه زیادیه.!
رزی با سر حرف جنی رو تایید میکنه و با هم به اون سمت راه میوفتن.
سعی میکنن از جمعیت رد شن و نگاهی به دانشجو های جدید بندازن.
با دیدن سه دانشجویی که از جذابیت میدرخشن حیرت زده به اونها خیره میشن.
_خدای من.!حالا جمع شدن این همه دانشجو یه نقطه برام قابل درکه.
لیسا میگه و بدون اینکه نگاهشو از پسرای جذاب رو به روش برداره به پهلوی رزی میزنه.
_وای رزی اون پسر سمت چپیه تایپ ایده آل منه. لعنتی خیلی خوبه.
رزی به حالت چندش آوری به لیسا نگاه میکنه.
+بزار از راه برسه بعد کراش بزن.
لیسا چشم غره ی بانمکی میره و دوباره با ذوق به اون سه تا پسر نگاه میکنه.
+بیخیال.اونام چنتا دانشجوی عادین و اصنم جذاب نیستن.بیاید بریم میخواید به خاطر چنتا پسر غید غذا رو بزنین؟ الان کلاسمون شروع میشه.
جنی که انگار علاقه ای به این بحث نداره این حرفو میزنه و راهشو به طرف سالن غذا خوری کج میکنه.
جیسو پوف کلافه ای میکشه و دست دخترا رو میکشه و به طرف جنی میدوئن.
فقط یه ذره دیگه به سالن غذاخوری مونده که لباس جنی از پشت کشیده میشه و چیزی نمونده که به زمین برخورد کنه که کمرش اسیر بازو های تنومندی میشه.
خیره به چشم های دانشجوی جذابی میشه که با چشمای براق به چشماش نگاه میکنه.
به خودش میاد و از بین بازو های پسر خودش رو بیرون میکشه.
پسرهم به خودش میاد و گلوشو صاف میکنه و با لبخند دخترکشی شروع به حرف زدن میکنه.
_کیم تهیونگ هستم،مادام.افتخار دیدار چه کسی نصیبم شده؟
و دستش رو به طرف جنی دراز میکنه.
با دیدن اینکه دختر قصد نداره جوابش رو بده دستشو پایین میندازه و لبخندش بیشتر کش میاد.
_بیخیال بعدا میتونیم آشناشیم.
فکر میکنم یه عذرخواهی بهت بدهکار باشم که نزدیک بود بندازمت زمین.
ولی شاید سرنوشت مارو سر راه هم قرار داده چون دلم برات لرزید کوچولو.چشمکی میزنه و جلوی چشمای مبهوت دختر با دو پسر دیگه به طرف کلاس حرکت میکنه.
با بلند شدن صدای پچ پچ ها و نگاه های حسود دخترا با حرص قدم های محکمی برمیداره و به طرف کلاس حرکت میکنه.
دخترا که تا اون لحظه با چشمای گرد نظاره گر اونها بودن با لبخند خبیث اشاره ای به هم میکنن و دنبال جنی راه می افتن.
+پسره ی آشغال چی با خودش فکر کرده.
همه پسرا مثل همن انگار نه انگار دو دقیقه پیش داشت با دخترای دورش لاس میزد.جیسو و لیسا با دیدن این حالت جنی به خنده می افتن.
_ولی به نظر من پسر خوبی بود جئون جنی.
با حرف رزی اخماش بیشتر درهم میشه.
+دلت میخواد بمیری رزان پارک؟
با صدای مصمم جنی و دیدن اینکه هر لحظه ممکنه منفجر بشه ساکت میشن و سرجاشون میشینن.
"امیدوارم از پارت اول لذت برده باشین..
این اولین فیکمه و چون تجربه ندارم شاید خوشتون نیاد.
تمام سعیمو میکنم پارتای بعد بیشتر باشه و اگه اشتباهی باشه برطرف کنم.
لطفا نظراتونو بهم بگین تا بتونم فیک رو بهتر کنم.
لطفا ازم حمایت کنین تا یه خانواده بزرگ تشکیل بدیم.
منتظر ووت و کامنتاتون هستم"
YOU ARE READING
the price of love
Fanfictionکسایی هستن که برای هم جونشونم میدن. اما حاضرن اونا رو به منافعشون ترجیح بدن؟؟ مخصوصا اگه عشق در کار باشه. عشق آدم رو کور میکنه. حالا فکر کن عاشق فرد اشتباهی بشی. "همینطور که اشک میریزه با ناباوری لب میزنه: _بگو که دروغه بگو همه ی اینا خوابه بگو اشتب...