×جنی جنی بیدار شو.
+ها.
×مگه با تو نیستم بیدار شو.
جنی گنگ به اطراف نگاه میندازه و بعد دوباره سرشو روی میز میزاره.
+چی شده؟
×تهیونگ اومده.
با شنیدن اسم تهیونگ به ضرب کلشو از روی میز برمیداره.
+کوش؟ کجاس؟
_خانم خانما اینجام.
با دیدن اینکه داره از هول بودنش سو استفاده میشه سرشو برمیگردونه.
+تو نمیخوای دست از سرم برداری.
صدای بمی کنار گوشش میشنوه.
_نه تا اخر عمر باهاتم..
+گمشو اونور مرتیکه نکبت.لیسا..لیسااااا؟
با برگردوندن سرش و ندیدن لیسا سری از روی تاسف برای خودش تکون میده.
+کارت چیه؟
مگه نمیبینی خواب بودم._اینجوری که نمیشه دنبالم بیا بعدش خودت میفهمی.
کلافه دنبالش راه میفته و غر میزنه.
بعد از چند دقیقه به دفتر مدیر میرسن و تهیونگ دست جنی رو میگیره پشت دیواری قایم میشن.
برای لحظه ای جنی نفسش از این نزدیکی قطع میشه.
_خانم جانگ چاقومو گرفته میشه کمکم کنی یواشکی برش دارم؟
به خودش میاد و با چشمای گرد شده یکی میزنه تو سر خودش.
+این خل و چله تو چرا دنبالش راه افتادی.
میخواد برگرده که تهیونگ جلوشو میگیره.
_کجا؟
+معلوم نیست؟میخوام برم بکپم.
اصن تو چاقو برای چیته؟بی توجه به سوالش نگاهی به در دفتر میندازه.
_فقط کافیه سر خانم جانگو گرم کنی.
دلت میاد کمکم نکنی؟به چهره ی کیوت و مظلومش نگاه میکنه.
+اره بیش از حد..
و میخواد از کنارش رد بشه که در باز میشه و جانگ بیرون میاد.
تهیونگ جنی رو هل میده سمتش و باز پشت دیوار میره.
جنی با چشمای گرد شده و جانگ با جدیت به جنی زل میزنه.
÷اتفاقی افتاده جنی؟
تو دلش فوشی به تهیونگ میده و لبخند میزنه.
+خب..میخواستم درباره امم اون تحقیق گروهی...اره اون تحقیق گروهی ازتون سوال کنم
جانگ اول با شَک به جنی نگاه میکنه و بعد با لبخند شروع به توضیح میکنه.
YOU ARE READING
the price of love
Fanfictionکسایی هستن که برای هم جونشونم میدن. اما حاضرن اونا رو به منافعشون ترجیح بدن؟؟ مخصوصا اگه عشق در کار باشه. عشق آدم رو کور میکنه. حالا فکر کن عاشق فرد اشتباهی بشی. "همینطور که اشک میریزه با ناباوری لب میزنه: _بگو که دروغه بگو همه ی اینا خوابه بگو اشتب...