Part 6

1K 77 7
                                    

Hi👋🏻
...............................................
در همین هین صدای عطسه ای شنیدن و بعد سرشون به طرف دوسنگ عزیزشون چرخید
..............................................................
که با چشم‌های اشکی بهشون خیره بود و دستش رو توی شلوارکش کرده بود و از روی باکسر باسن دردناکشو که الان بدتر هم شده بود ماساژ میداد

همه به طرف تهیونگ رفتن و شروع کردن به ناز کشیدن، اونا بدون هیچ دلیلی خودشونو مسئول تهیونگ میدونستن

جین تهیونگو بقل کرد و تهیونگ بیشتر گریه کرد

.چرا گریه میکنی عسل هیونگ؟؟؟

+جینی؟؟؟

.جانم

+جونگ کوک....ددی ایگنورم میکنه

و گریش شدت گرفت

همه از وابستگی شدید تهیونگ به جونگ کوک خبر داشتن و اینو می‌شد از چسبیدن های مداوم ته به کوک فهمید

.تنبیهت کرد؟؟؟

تهیونگ با خجالت سر تکون داد دلش نمیخواست راجع به کتک خوردنش با بقیه صحبت کنه

،درد میکنه؟؟؟

+خیلی....هق

.کجات؟؟؟
همه خیلی خوب میدونستن کجاش ولی خجالت کشیدن اون خیلی کیوت بود

+جینییییی

جین خودشو به بیخیالی زد

.باسنت؟؟؟

تهیونگ از خجالت مثل لبو شده بود با عجز سر تکون داد

تا جین اومد چیزی بگه جونگ کوک بالا سرشون ضاحر شد و با اخم ترسناکی بهشون نگاه کرد

تهیونگ سرشو انداخته بود پایین

-چرا تا الان بیداری تهیونگ؟؟؟

تهیونگ نگاهی به هیونگاش کرد و این یعنی خجالت میکشه جلوی اونا حرف بزنه و با ددیش یه حرف خصوصی داره

بقیه که متوجه این موضوع شدند از تهیونگ و کوک دور شدن تا اونا راحت حرف بزنند

جونگ کوک منتظر به تهیونگ نگاه کرد

-خب؟؟؟

+ددی.....هق...درد میکنه.....خیلی

-خب این طبیعیه و حقته تو پسر بدی بودی

گریه تهیونگ شدت گرفت

+نه....اونجام...هق...درد میکنه

-اونجات دیگه کجاست؟؟؟

جونگ کوک کلافه پرسید اصلا دلش نمیخواست آدما معمایی باهاش صحبت کنند

+سوراخم.....درد میکنه.....هق....میسوزه

-سوراخت؟؟؟

+آره....هق

-باشه اینقدر گریه نکن دستتم از تو شلوارت در بیار برو تو اتاقت الان میام نگاه میکنم

تهیونگ دستشو از تو شلوارش در آورد و سعی کرد دیگه گریه نکنه

جونگ کوک اصلا باهاش مهربون حرف نمیزد و کلماتو خشن ادا میکرد

تهیونگ به سمت اتاقش حرکت کرد

کاملا گشاد گشاد راه میرفت

چند دقیقه بعد جونگ کوک وارد اتاق شد

-به شکم رو تخت دراز بکش

تهیونگ نا مطمئن به سمت تخت رفت

آخرین باری که ددیش بهش گفت به شکم رو تخت اداز بکشه امروز غروب بود و باسن عزیزشو از دست داد

با خجالت به شکم رو تخت دراز کشید

جونگ کوک روی تخت نشست و شلوارک و باکسر پسرشو پایین کشید

با دیدن باسن داغون پسرش دلش براش کباب شد

آروم خم شد و بوسه ای روی باسن تهیونگ گذاشت که از چشم تهیونگ دور موند

و تازه متوجه اتفاقی که داشت میوفتاد شد وات دا فاک؟؟؟ اون تحریک شده بود

باورش نمیشد که حتی با دیدن باسن داغون پسرش تحریک شده

کی اینقدر بی جنبه شده بود؟؟؟

لعنتی به تنبیه مسخره ای که برای پسرش انتخاب کرده بود فرستاد

دو لپ باسن پسرو گرفت و از هم فاصله داد تا سوراخشو ببینه

با دیدن سوراخ پسر که قرمز و ملتهب شده بود و اطرافش دونه دونه های ریز زده بود فهمید که پسر به اون پماد حساسیت داره

پماد جدیدی برداشت وروی انگشتاش ریخت وبه سوراخ پسر نزدیک کرد و آروم اون رو همجای باسن پسر مالید

و بعد یکم کرم روی نوک انگشتش ریخت و در حد کمتر از یک بند انگشت اونو وارد سوراخ پسر کرد تا همجای سوراخشو چرب کنه

و با این کار تهیونگ ناله ریزی کرد که باعث شد جونگ کوک سریع انگشتش رو خارج کنه

چون فقط یه ناله دیگه از سمت تهیونگ کافی بود تا  یا دیکش کنده بشه و یا کنترلشو از دست بده و پسرو به بدترین نحو ممکن به فاک بده

...........................................................
Bay Bay👋🏻

قرار بود امشب همه پارتارو آپ کنم وفیکو تموم کنم ولی ضاحرا نمیتونم

ووت کامنت یادتون نره

Bad BoyWhere stories live. Discover now