Part 9

965 62 20
                                    

Hi👋🏻
..........................................................
+نمیدونم ولی میتونم کاری کنم التماسم کنه و کل خونه دنبالم بدوعه تا بهش بدم و پوزخند شیطانی زد
......................................................
بلاخره مدرسه تموم شد نفس آسوده ای کشید و سوار ماشین شد

داخل عمارت شد و به سمت اتاقش رفت لباساشو عوض کرد و آماده نقشه شیطانی شد
................
سه ساعتی می‌شد که تهیونگ تو عمارت با صدای بلندی گریه میکرد و تقریبا عربده میزد
تا بلاخره خدمتکارا تصمیم گرفتند به اربابشون موضوع اطلاع بدن

تهیونگ خوشحال از اینکه نقشه اش جواب داده و جونگ کوک داره خودشو میرسونه
به سمت اتاق جونگ کوک رفت و یه گوشه مچاله شد

+حالا نوبت تنبیه توعه ددی
با خودش زمزمه کرد
............
سریع خودشو به عمارت رسوند

با کلافگی وارد شد و توجهی به تعظیم نود درجه خدمتکارا نکرد

-چی شده؟؟؟

...ارباب،ارباب جوان چند ساعته که گریه می‌کنند و اصلا به ماهم دلیلشو نمیگن یه بار گفتن که درد دارن ولی اصلا نمیگن کجاشون یا....

هوف کلافه ای کشید یعنی چقدر به اون بچه سخت گرفته بود که اینطوری درد داشت؟؟؟

لعنتی به خودش فرستاد که باعث شده بود عزیز دوردونه اش تا این حد درد بکشه

-الان کجاست؟؟؟
...تو اتاق شمان قربان دارند گریه میکنند

سریع خودشو به اتاق رسوند و درو باز کرد و صدای هق هق های مظلومانه بیبیشو شنید
(اشک تمساح به روایت متن)

صدارو دنبال کرد و به تهیونگی رسید که گوشه اتاق نشسته بود و خودشو مچاله کرده بود

جلوش زانو زد

-درد داری؟؟؟
با لحن ملایمی پرسید

تهیونگ آروم سر تکون داد

آهی کشید و دستاشو از هم باز کرد

-بیا بغلم

تهیونگ با تعجب سرشو بالا آورد

لپاش و نوک بینیش از شدت گریه سرخ شده بود و همزمان صحنه کیوت و هاتی رو درست کرده بود

-تنبیه دوم رو نادیده میگیرم بیا بغلم خوشگلِ ددی

تهیونگ با ذوق تو بقل ددیش نشست و سرشو توی سینه جونگ کوک فرو کرد و از عطر آرامش بخشش لذت برد

دستاشو زیر رون پسرش گذاشت و سعی کرد به باسنش آسیبی نزنه آروم بلندش کرد
تهیونگ پاهاش دو طرف کمر ددیش گذاشت و دستاشو دور گردنش حلقه کرد

جونگ کوک توی همون پوزیشن روی تخت دراز کشید و سرشو توی موهای پسرش فرو کرد و از عطر آرامش بخشش نفس کشید

پتو رو انداخت روی خودشون و محکم تر پسرشو بقل کرد

-زیاده روی کردم خوشگلم؟؟؟

-خیلی درد میکنه؟؟؟

دستشو گذاشت روی باسن پسر و آروم ماساژش داد

+هوممم درد میکنه ددی، تو پسر بدی بودی بیبیتو ناراحت کردی باید تنبیه بشی

جونگ کوک خوفی کشید بازم به اون بچه رو داده بود و اون پرو شده بود

-منو میخوای تنبیه کنی توله؟؟؟
+اوهوم

-چطوری میخوای تنبیهم کنی توله؟؟؟

+تا یه ماه بهت نمیدم

-تو هنوز بچه ای چرا راجب اینا حرف میزنی؟؟؟

+اگه هنوز بچه ام چرا منو میکنی؟؟؟

جونگ کوک که کاملا ضایع شده بود سعی کرد مثل همیشه از روی سلطه اش استفاده کنه

-اگه یه بار دیگه حاضر جوابی کنی مطمئن میشم که بقیه جاهای بدنتم کبود کنم
با خشم فیکی گفت

تهیونگ واقعا ترسیده بود دیگه چیزی نگفت و بیشتر به لباس ددیش چنگ زد

+ببخشید ددی
با مظلومیت گفت

جونگ کوک بوسه ای روی موهای تهیونگ به نشونه این که بخیدتش گذاشت

اما با حرف بعدی تهیونگ دوباره خوفی کشید مثل اینکه اون بچه آدم بشو نبود

+اما من سر شرطم هستم

-آره ولی من بزور میکنمت
.........................................................
Bay Bay👋🏻

های چطورین قرار بود زود آپ کنم

اما گوشی و تبلتمو ازم گرفتن تا یه هفته🤣
دلیلشم فوش دادن و داد کشیدن سر مامانم بود
که اصلا هم پشیمون نیستم به تخمم

دارم یه فیک ارباب برده ای مینویسم
نظرتون؟؟؟

خب من همه فیکامو توی دفتر مینویسم و بعد انتقال میدم که یعنی همه پارتا از قبل آمادست

و خب اگه مامانم اون دفترارو پیدا کنه پاره ام✌🏻

آره دیگه خلاصه بایییی

Bad BoyWhere stories live. Discover now