one shot

594 30 14
                                        

Kooki
خواب بودم صبح پاشدم دست و صورتم رو شستم پنتیم رو پوشیدم و با دامن صورتی و نیم تنه ی توری صورتی که قشنگ نیپل هام رو معلوم میکرد خودم با دیدن تصویرم جلوی آینه هورنی شدم تصمیم گرفتم تا ددیم میاد یکم خودم رو انگشت کنم پنتیم رو در آوردم از توی کشوی ددیم یه دیلدو در آوردم اول یکی از انگشتام رو کردم داخلم که اه و نالم بلند شد بعد ار چند ثانیه چهار تا انگشتم رو باهم بردم داخل که از درد ناله ی بلندی کردم اول یکم داخلم نگه داشتم بعد انگشتام رو در آوردم دیلدورو جایگزینش کردم داشتم تکونش میدادم که خورد به پروستاتم و ناله های از روی لذتم بلند شد یکم مونده بود تا ارضا بشم که در اتاق باز شدو قامتش نمایان شد

Taehyong
امروز یکم زود از شرکت رفتم خونه دیدم صدای ناله های کوک میاد اخمی کردم رفتم بالا در رو باز کردم با اخم رفتم داخل که سریع دیلدو رو از خودش خارج کرد و بلند شدو گفت
_د...ددی
با اخم وحشتناکی گفتم
+کوک داشتی چیکار میکردی
_ه...هیچی ددی
رفتم از توی کشو یه رینگ و ویبراتور انگشتی و یه گیره ی نیپل برداشتم و نشستم روی تخت به رون پام ضربه زدم
+بیا اینجا بیبی
_نه ددی نمیام
+کوکی بیا تا تنبیهت بیشتر نشه
_ولی ددی
+زوددد جونگ کوک
با عصبانیت غریدم که ناچار اومد خوابید روی پام
دامن رو دادم بالا به ورودیش نگاه کردم که نبض میزد گفتم
+چند تا اسپنک میخوای
_نه اسپنک نه ددی
+وقتی داشتی خودت رو انگشت میکردی باید به اینجاش فکر میکردی شصت تا اسپنک هر کدوم رو می‌شماری
نزاشتم حرفی بزنه شروع کردم
_آیی یک
_د..دو
_س...س...سه
_چه...چهار
_آیییی ش...شصت هق هق
به باسنش نگاه کردم که قرمز بود و جای دستام مونده بود ویبراتور انگشتی رو برداشتم گذاشتم داخل مقعدش گوشیم رو برداشتم گذاشتم روی آخرین درجش که صدای ناله رفت بالا بلندش کردم دیدم داره گریه میکنه
+خودتم میدونی کارت اشتباه بود جونگ کوک پس گریه نکن
_هق ددی من دارم هق به ارضا هق شدن نزدیک میشم هق هق
+نه حق نداری بیای
_ددی هق لطفا هق
+نه بیب قراره برات رینگ بزارم
رینگ رو گذاشتم و که ناله های از دردش شروع شد
+بیا بریم اتاقم من کار دارم بعضی از قرار داد ها مشکل دارن
_هق من نمیتونم هق هق
+بیا بغلت کنم بیبی لوسه من
اشکاشو پاک کردم براید بغلش کردم بردمش سمت اتاق کارم گذاشتمش روی کاناپه مشکیم همینطور داشت گریه میکرد با هق هق گفت
_ددی هق دیگه هق نمیتونم
+هیشش بزار روی کارم تمرکز کنم
_ددی هق هق
با تشر گفتم
+فیلیکس
که گریش شدت گرفت کلافه رفتم سمتش گفتم
+چیشده بیب
_ددی هق درد هق دارم
+جونگ کوک تمومش کن
رفتم پشت میزم نشستم یه ربع گذشت کارام رو تموم کردم به کوک نگاه کردم ک داشت از درد به خودش میپیچید و اروم هق هق میکرد گفتم
+بیا اینجا
اروم با هق هق گفت
_ددی هق نمیتونم هق
با اخم پاشدم رفتم سمتش بغلش کردم رفتم پشت میزم نشستم جونگ کوکم گذاشتم روی پاهام نشست به پایین تنش نگاه کردم دیکش قرمز شده و باد کرده اروم دمه گوشش با صدای بمم حرفای درتی زدم
+بیب دوست داری ددی هارد به فاکت بده
با ناله گفت
_ددی
اروم دستم رو بردم سمت رینگ اروم درش آوردم که با فشار روی دستم خالی شد ویبراتور رو هم درآوردم گفتم
+اینسری ساده گذشتم ازت اگه دوباره تکرار شه من میدونمو تو
_ددی دیگه تکرار نمیکنم
+افرین
_ددی به فاکم نمیدی
+تو الان تنبیهی نکنه فکر کردی قراره به فاکت بدم
_ددیییی
+ بیا ببرمت حموم
_اخجون حموممم
تکخندی زدم
+انقد حموم رو دوست داری
_نه چون قراره با ددی برم دوسش دارم
خندیدم
+توله
بردمش سمت حموم گذاشتمش توی وان اب رو تنظیم کردم منم نشستم لبه وان به اب بازیش نگاه میکردم که یدفعه اب ریخت تو صورتم بهش نگاه کردم که با شیطنت نگاهم میکرد منم دستام رو بردم تو آب و ریختم تو صورتش ک خندید یکم باهم بازی کردیم شستمش بعد اوردمش بیرون به نیپلاش نگاه کردم ک دیدم گیره ها هنوز وصلن اروم دستم رو بردم سمتشون و یواش درش اوردم یه ست شلوار و هودی کرمی در آوردم پوشوندمش
+بیب من میرم واست غذا سفارش بدم توهم یکم استراحت کن چی میخوری
_یه پیتزا پپرونی
+باش
رفتم پایین سفارش دادم رفتم سمت اتاقم لباسام رو عوض کردم منم به ست شلوار و هودی مشکی پوشیدم گوشیم رو نگاه کردم دیدم از یه نفر پیام دارم باز کردم دیدم از طرف کیم جنیه اون صاحب یکی از بزرگترین شرکت های جواهرات نوشته بود فردا میتونی بیای این رستوران باهم حرف بزنیم اوکی دادم
لوکیشن هم فرستاده بود نزدیک شرکتم بود میدونستم ازم خوشش میاد و سعی داره بهم نزدیک بشه
زنگ خورد سریع رفتم پایین غذا هارو تحویل گرفتم رفتم سمت اتاق کوک دیدم خوابه اروم صداش زدم
+بیب بلند شد اروم چشماش رو باز کرد با حالت کیوتی گفت
_ددی بغلم کن
خندیدم
+بیبی لوس
بغلش کردم رفتیم پایین شاممون رو خوردیم
_ددی من خستم بریم بخوابیم
+باشه کوچولو بریم
رفتیم اتاقمون خوابیدیم فردا جونگ کوک دانشگاه داشت منم کلی کار داشتم داشتم به فردا فکر میکردم ک چشمام گرم شد و خوابم برد
صبح چشمام رو باز کردم ساعت رو دیدم ساعت ۶ بود کوک ساعت هفتو نیم دانشگاه داشت محکم بغلش کردم چونشو گاز گرفتم که تو خواب نق زد ایندفعه رفتم پایین تر رفتم سمت نیپلش محکم گازش گرفتم که دادش بلند شد ولی من ولش نکردم محکمتر فشارش دادم که مزه آهن رو تو دهنم حس کردم ولش کردم و زخمی شده بود جونگ کوک با چشمای اشکی نگاهم میکنه سریع بغلش کردم گفتم
+خب خرگوش شیطون بیدار نمیشدی مجبور شدم ازین راه وارد بشم
_ولی زخم کردیش
+ببخشید بیب الان پاشو حاضر شو بعد بیا واست کرم بزنم
_باشه. بابایی بد
پاشدم رفتم سرویس اومدم بعد رفتم کت شلوار مشکیم رو پوشیدم با یه پیراهن حریری مشکی و اکسسوری هام رو انداختم ادکلن تلخم رو پوشیدم با نیم بوت هام رفتم پایین صبحانه حاضر کردم جونگکوکم اومد پایین با یه تیپ دارک یه تیشرت استین کوتاه مشکی با به شلوار جین پاره ی مشکی زغالی با کتونی اسیکس و اکسسوری موهاش رو از پشت بسته بود گفتم
+بیبی چرا تیره پوشیدی
_تو دانشگاه نمیتونی اونطوری که دوست داری لباس بپوشی چون بعضی ها ذهنشون مریضه
درست میگفت تو این جامعه الان همه همدیگه رو قضاوت میکنن با کش اومد سمتم گفت
_ میخوام موهات رو ببندم
بالبخند گفتم
+باشه جیرجیرک
موهام رو بست گفت
_نه نمیخوام مستر کیم بازش کن خیلی هات شدی
خودمو نگاه کردم دیدم درست میگه گفتم
+بیب من فقط برای توعم حالام بیا بشین صبحونه بخوریم دیرمون شد
_چشم ددی
+با ماشین خودت میری یا با من میری
_با ماشین خودم میرم
+اوکی
صبحانه مون رو خوردیم گفتم
+پاشو بریم کوکی دیر شد
_بریم
رفتیم پارکینگ من سوار ماشین پورشه مشکیم شدم جونگ کوکم ماشین فراریه مشکی ماتش شد از پارکینگ خارج شدیم که کوک با اخرین سرعتش رفت منم با بالاترین سرعتم رفتم سمت شرکتم

Baby Horny (Vkook)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant