«زندگی همیشه عجیب بوده، غیر قابل پیش بینی مبهم و پیچیده، نمیتونم به یه سری اتفاقاتش فکر کنم مغزم احساس متلاشی شدن میکنه .»
.
.
.
.-خب
به صورت جدی فرد مقابلم نگاه کردم
-من نمیدونم چی بگم
پوزخندی رو لباش شکل گرفت
-نمیدونی چی بگی آره ؟
-آره
لپتاب و به طرف من گرفت و فیلم رو پلی کرد با دیدن دوباره اون صحنه دستم و رو چشمام گذاشتم
-هنوز نمیدونی چی بگی
اشک هام یکی یکی پایین می ریخت اینا همش تقصیر منه همش ، اگ من لعنتی نبودم اینجوری نمیشد
-لطفا .. ازت خواهش میکنم فیلم قطع کن
-چیه ؟ تو که خودت اونجا بودی الان داره خودتا به مظلوم بودن میزنی
با نشنیدن صدای فیلم دستام رو از روی چشام برداشتم و با دادی که کشیدم مرد نفس عمیقی کشید
- بسه بس کنید خودت میفهمی چی داری زر میزنی من اونجا بودم دیدم چرا الان دوباره دارین اون صحنه رو نشونم میدین از زجر دادن بقیه خوشتون میاد ؟ آره ؟
-ببین بچه برا من صدات و بالا نبر می تونم با ی حرکت بفرستمت زندان پس ببند
- چرا اینقدر دوست داری قدرتون به رخ بقیه بکشین من کاری نکردم برادرمم... برادرم...
-برادرت چی ؟
نمی دونستم چی بگم نه می دونستم برای چی چان فلیکس به قتل رسوند و از شانس بد چان دوربین ها مدار بسته فروشگاه مقابل فیلم ضبط کرده بود
-د بنال دیگه اینجا خونه خاله نیست ک...
با باز شدن ناگهانی در نفس لرزونم بیرون فرستادم
-مگ هزار بار نگفتم مثل گاو سرتون رو ندازین پایین بیاید تو
لرزش صدای مامور به وضوح مشخص بود-ولی..
-ولی نداره برو بیرون
-از دستش دادیم
با حرف مامور چیزی تو دلم فرو ریخت منظورش کی بود ؟ چان که نیست مگه نه ؟
-منظورت چیه ؟
-پارک چانیول ...بخاطر تصادف به بیمارستان منتقلش کردن
-حالش چطوره ؟
-وخیم .. خیلی وخیم
________________🌙🦌✨_______________
عکس فیک عوض کردم گمم نکنید :))🤍
CZYTASZ
My Gazelle
Literatura Kobiecaبکهیون با ذوق یه لبخند خرگوشی میزنه چانیول میزنم زیر چونه اش میگه : +هیچوقت دیگه اینجوری نخند شاید دلت نخواد وقت و بی وقت لنگ بزنی. ______________________________________________ -ذات آدما هیچوقت عوض نمیشه، اینقدر زور نزن ازش اونیو بسازی که خودت م...