jc-baekhan

70 7 9
                                    

"اون پسره اومده لوهان!"

کیونگسو به لوهانی که آماده میشد تا سفارش میزهاشو براشون ببره با هیجان اعلام کرد.

"کدوم پسره سو؟"

"همونی که همیشه میاد اینجا غذا میخوره دیگه!"

"خیلیا هستن که میان اینجا غذا میخورن. رستوران برا اومدن و غذا خوردنه."

کیونگسو با گرفتن دستش مانع از برداشتن یکی از بشقاب ها شد و با جدیت چشمای درشتش گفت،

"خودت میدونی دارم کدومو میگم."

لوهان بازدمشو بیرون داد.

"میدونم کدومو میگی سو. ولی حرفمم تغییری نمیکنه. خیلی از آدما هستن─"

"نه نیستن. آدمایی که کتای چرم اونجوری میپوشن و موتورای اون مدلی میرونن این ورا نمیان و اینجاها غذا نمیخورن."

"چرا نخورن؟ غذاهامون خوبه."

"غذاهامون افتضاحه. و اون همیشه تو قسمت تو میشینه و بهت لبخند میزنه. چقدر دیگه باید پشت هم بیاد اینجا و معده بدون شک نازپروردشو با منوی ما به فنا بده تا تو یکم وا بدی؟؟"

لوهان نگاه سرزنش آمیزی به کیونگسو انداخت و وقتی – همونطور که حدس میزد – عقب نشینی ای از دوستش ندید بازدمش اینبار تبدیل به آه شد.

"چیزی نیست که بخوام بهش وا بدم کیونگسو. اون به من علاقه ای چیزی نداره."

دوباره تلاش کرد بشقاب سفارشاشو جمع کنه و کیونگسو دوباره مانعش شد.

"ثابتش کن."

"چی؟"

"ثابت کن که بهت علاقه ای نداره."

"یعنی چیکار کنم؟ برم بالا سرش ازش بپرسم از من خوشت میاد برا همین هر روز میای اینجا غذا میخوری؟"

لوهان با تکخندی گفت و وقتی قیافه جدی کیونگسو تغییری نکرد لبخند خودش هم رنگ باخت.

"شوخیت گرفته دیگه؟"

"باهات شرط میبندم،"

کیونگ گفت و بدون اینکه به لوهان اجازه اعتراض بده ادامه داد،

"امروز حقوق میگیریم. سر یه پیتزای کامل باهات شرط میبندم که روت کراش داره. برو ازش بپرس."

لوهان باز نگاه چپ چپی بهش انداخت.

"برو دیگه. تو که مطمئنی پس چیزی برا از دست دادن نداری."

لوهان کمی فکر کرد. واقعا چیزی برای از دست دادن نداشت. وقتش هم رسیده بود که کیونگسو بالاخره بیخیال این ماجرا بشه و یه چیز دیگه برای قفل شدن روش برای خودش دست و پا کنه. به علاوه، یه پیتزای مفت و مجانی ضرری نداشت.

"خیله خب باشه."

دستشو، که هیچ لک و کثیفی ای نداشت، چند بار روی پیشبند پیشخدمتیش کشید و با استقامت در برابر نگاه چالش برانگیز دوست داستان پرداز لجبازش، به طرف میز همیشگی پسر موتور سوار رفت.

"هی."

سعی کرد با لحن صمیمانه ای توجهشو جلب کنه. پسر نگاهشو بهش داد و لبخندی زد. لوهان درحالیکه عمیقا باور داشت اون برای همه همینطور لبخند میزنه، همه شجاعتشو جمع کرد و گفت،

"الان سفارشتو میگیرم فقط قبلش... دوستم که اونجاست.."

با دست به کیونگسویی که دست به سینه کنار پیشخوان ایستاده بود و بهشون نگاه میکرد، اشاره کرد،

"با من سر یه پیتزا شرط بسته که تو هر روز میای اینجا غذا میخوری چون از من خوشت میاد. میشه بهش بگی که داره اشتباه میکنه و یه پیتزا بهم بدهکاره؟"

لبخند پسر عمیق تر شد و با گرفتن نگاهش از کیونگسو به لوهان گفت، "چطوره من یه پیتزا برای دوستت بخرم و من و تو بریم یکی باهم بخوریم؟"

PromptsWhere stories live. Discover now