چند روز بعد
فیلیکس و جیسونگ : سلام
سونگمین و جونگین : سلام
فیلیکس : استاد نیومده
سونگمین : نه چطور
فیلیکس : هیچی همینجوری
جونگین : نکنه ازش خوشت اومده
فیلیکس : چی میگین بابا من فقط یه کلمه پرسیدم اومده یا نه این چه ربطی داره
جیسونگ : بی ربطم نیست
فیلیکس : جیسونگ
جیسونگ : باشه غلط کردم
هیونجین : سلام
سونگمین : اوه دیگه واقعا اومد
فیلیکس : هیس ساکت الان میخواد درس بده
سونگمین : باز این شروع کرد
فیلیکس : عه خب مگه من مثل شما هام
هیونجین : مشکلی پیش اومده
فیلیکس : نه استاد ببخشید
هیونجین : خب پس لطفا گوش کنید میخوام درس بدم
فیلیکس : بله چشم
بعد از کلاس
...
سونگمین : میگم بعضی از دانشجو های دختر یه چیزایی راجبت میگفتن
فیلیکس : راجب من؟!
جونگین : آره
فیلیکس : خب چی میگفتن
سونگمین : هیچی براشون سوال شده اون پسره که هر روز میرسونتت کیه
فیلیکس : خب اون که برادرمه
جیسونگ : اینو ما میدونیم اونا که نمیدونن
فیلیکس : عِی بابا چرا اینقدر الکی برای من شایعه درست میکنن
سونگمین : من چمیدونم
فیلیکس : مهم نیست ولش کن، بزار هرچی دلشون میخواد بگن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فیلیکس : سلاممینهو : سلام، خسته نباشی
فیلیکس : تو هم همینطور
مینهو : چرا پَکَری ( بهم ریخته ای )
فیلیکس : مشکلی نیست
مینهو : مطمعنی
فیلیکس : آره خوبم بریم
مینهو : باشه بریم
....
YOU ARE READING
Troubled Love
Fanfictionکاپل اصلی : hyunlix کاپل فرعی : seungin ژانر : عاشقانه - گیِ - دانشگاهی - پزشکی خلاصه داستان : هوانگ هیونجین پزشکی که برای مدتی استاد دانشگاه میشه اما قبلشو به یکی از شاگرداش میبازه وضعیت : در حال نوشتن روز های آپ : دوشنبه ها