Omega And His Baby Ch.2

1K 102 13
                                    

_هیونگ لطفا!!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_هیونگ لطفا!!

_آخه.. -

اکلیل توی چشماش صد برابر شد. لپ هاش رو باد کرد و لبش‌ رو آویزون کرد. می‌دونست نامجون نمی‌تونه در برابر چهره‌ی "گرگِ در قالبِیانی کتک خورده‌ی بیسکوییتی‌" مقاومت کنه!

پسر بزرگ‌تر "پوف"یی کشید:
_باشه باشه‌

جونگکوک سریع توی بغل مرد پرید:">
_تووووووو‌ بهترینییییی

گرگ‌حنایی *نامجون* بینیش‌ رو چین داد:
_کوک الکل خوردی؟ بازم؟

جونگکوک سرش رو عقب پرت کرد:
_عرررر درد دوریش سختهههه‌ هیونگیییی

نامجون با پوکر فیسی‌ تمام دستش رو روی صورت پسر کوبید و به کنار‌ی هولش‌ داد:
_خیله خب بابا جو گیر نشو.

جونگکوک روی زمین با پاهای دراز شده نشست و بغض کرد:
_اگه واقعا طلاق بخواد چی؟ من اینطور برداشت کردم که عصبی بوده و اینو گفته و اگرنه..-

نامجون دست به سینه شد و چشماش رو چرخوند:

_دِ آخه عقل کل من نمی‌دونم تو به مامان رفتی یا بابا‌! گوریل دو پا طرف گفته طلاق می‌خواد تو این همه سال بهش دروغ گفتی جدی توقع داری لبخند بزنه‌ بگه ..-

حالت چهره‌اش رو به طرز احمقانه‌ای عوض کرد و سعی کرد صدای تهیونگ رو تقلید کنه:
_وایییی جونگکوکی عزیزم اصلا اشکالی نداره بیا دوباره بغلم کن و بگا بده کونمو‌ اصلا هم ناراحت نمی‌شم که یازده سال بهم دروغ گفتی!

جونگکوک با چهره‌ای که "خل شدی داوچ؟" رو فریاد می‌زد به نامجون خیره شد:_ریلی هیونگ؟ ولی خودمونیما‌ خوب اداشو‌ در آوردی!

گرگ‌ بزرگتر با چهره‌ی جدی تر به برادرش خیره شد:
_ولی جونگکوک؟ ما چند ساله که تو اینکاریم. بابا هم همین‌کار رو می‌کرد.

چهره‌ی متفکری به خودش گرفت:
_تقریبا مطمئنم‌ که اینا کاری رو خلاف و غیرقانونی‌ انجام نمی‌دن! ما فقط دارو ها رو عمده می‌خریم و بعد قیمت تک می‌فروشیم و دو درصد سود می‌کنیم.

جونگکوک سرش رو پایین انداخت و آهی کشید که برادر بزرگ‌ترش دستی به شونه‌اش کشید:
_شاید باید با شینگ‌هه‌ حرف بزنی. اون درک می‌کنه می‌زاره استعفا بدی!

Omega And His Baby Where stories live. Discover now