جونگکوک نیشخندی به چهره مبهوت تهیونگ زد و سرش رو برگردوند تا صاحب صدای نا آشنایی که از پشت سرش به گوش رسیده بود رو ببینه و با پسری مواجه شد که اونهم لباس فرم مکانیکی رو به تن داشت و روی صورتش لکههایی از روغن بود و فهمید همون شخصیه که زیر ماشین کنارش بود و تعمیرات انجام میداد؛ قیافه مردونه و زیبایی داشت و چشمهای نگرانش داد میزد که برای تهیونگ صرفاً یک همکار نیست و انگار دوستهای نزدیکی بودن.
"چی میگی جونگکوک؟ زده به سرت؟"جیهوپ که بلند شدن دود از سرش رو احساس میکرد با حرص و از لای دندونهاش گفت و پشت بازوی رفیق کلهخرابش رو نیشگون محکمی گرفت.
جونگکوک نگاه از پسر جدیدی که دیده بودش گرفت و بیتوجه به جیهوپ گفت:
"نظرت چیه تهیونگشی؟ میخوای جای من زندگی کنی؟"تهیونگ پوزخندی زد و تار مویی که روی روی مژههاش افتاده بود رو کنار زد.
"من وقت ندارم که به این حرفهای پوچ و مسخره شما جواب بدم! شما هم داری زمان زیادی رو از دست میدی و به نفعته همین الآن از مکانیکی من بری."رو کرد به مکانیک دیگه و ادامه داد:
"جیمین، لطفاً اون سانتافه سفید رنگ رو هم چک کن تا بیام بالاسرش."جیمین نگاهی به سر تاپای اون ایدل که از حرفش بیشتر از حضورش تعجب کرده بود انداخت و رو به تهیونگ تعظیم کوتاهی کرد.
"چشم آقا. الآن میرم و شما هم خواهش میکنم زودتر بیاید."و این حرفش به این معنا بود که زودتر از شر اون دونفر خلاص شو و برگرد تا به زندگی همیشگیمون ادامه بدیم.
البته که جیمین اولین بارش نبود شخص معروفی رو توی تعمیرگاه میدید! استادش مکانیک ماهری بود و مکانیکیشون در بهترین نقطه سئول بود و اگر میخواست افراد سرشناسی که ماشینهاشون رو به اونها سپرده بودن رو نام میبرد قطعاً تایم طولانیای رو ازش میگرفت.
چیزی که جیمین رو نگران میکرد حرف اون پسر بود و هالهای که حضور جئونجونگکوک داشت؛ ایدل محبوب این روزها بوی دردسر میداد و جیمین به هیچ عنوان نمیخواست که ناجی زندگیش دچار مشکل بشه.
نگاه دیگهای به اون جمع سه نفره دلهرهآور انداخت و نفسش رو با شدت بیرون فرستاد و درنهایت سمت ماشینی که استادش گفته بود، قدم برداشت.جونگکوک برای آخرین بار با چشمهاش راه پسری که اسمش جیمین بود رو دنبال کرد و درنهایت مردمک چشمهاش روی کیمتهیونگ قفل شد.
"از چی فرار میکنی کیم؟ از اینکه وارد زندگی من بشی و ببینی چه اقیانوس بی سر و ته و ترسناکیه؟ فقط یک ماه! فقط یک ماه بیا جای هم زندگی کنیم و ببینیم کدوممون جا میزنیم.""جونگکوک میفهمی چی میگی؟"
جونگکوک بار دیگه به جیهوپ اهمیتی نداد.
"فقط یک ماه ایدل باش و من مکانیک میشم... مگه نمیگی زندگی من آسون و بیدغدغهاس؟ خب، برای سیروز فرض کن رفتی تعطیلات... مشکلش کجاست؟"
![](https://img.wattpad.com/cover/372021158-288-k657327.jpg)
YOU ARE READING
TakeMyShoes(Completed)
Fanfictionجایی که یک ایدل و مکانیک تصمیم میگیرن جای هم زندگی کنن! 𝐅𝐢𝐜 𝐍𝐚𝐦𝐞: #TakeMyShoes 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: KookV 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Dram,Angest,Romance,smut 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: #Shin زمان آپ: به پایان رسیده.