"فردا شب برای شام بریم بیرون؟"
تهیونگ پیام جونگکوک رو خوند و البته که تعجب کرده بود؛ اما خیلی راحت صفحه گوشیش رو خاموش کرد و داخل جیبش برگردوند.
تهیونگ اصلاً حوصله بچهبازی نداشت.دوباره اومد شروع کنه که باز هم صدای پیامکش بلند شد.
تهیونگ نمیتونست نادیدهاش بگیره چون ممکن بود مشکلی برای جیمین پیش اومده باشه و باید حواسش به اعلانات گوشیش میبود."جواب بده. فردا بریم بیرون؟"
تهیونگ مختصر براش تایپ کرد.
"نه."بلافاصله جوابش رو گرفت.
"چرا؟"تهیونگ که فهمید جونگکوک سیریشتر از این حرفهاست روی صندلی نشست و برگه نت رو کنار گذاشت.
"چون کار دارم.""رئیس جایی که کار میکنی منم و میدونم فردا بعد از تمرین رقص و گریم کلاس و تمرین دیگهای نداری و برای شب تایمت خالیه."
تهیونگ از حرص پررو بودن این مرد، انگشتهاش رو محکمتر روی صفحه کیبوردش کوبید.
"رئیس جایی که تو کار میکنی هم منم و میدونم باید گاراژ کمکدست جیمین بمونی. و درضمن اگر هم تایمم خالی باشه میخوام اون تایم رو پیش خانواده و یا رفقام باشم.""جیمینشی اجازه داد بعد از هشت شب برای خودم باشم چون جنابعالی امروز تمام کارها رو انجام دادی و برای فردا کار خاصی نیست. شما هم به اندازه کافی با خانواده و مابقی وقت گذروندی یکمم به ما برس خب."
تهیونگ طوری که انگار سرگرم شده باشه تکیه زد و پاش رو روی پای دیگهاش انداخت.
"چه دلیلی داره که به تو برسم؟""بالاخره باید بفهمیم کدوم وریای دیگه! گفتی خودم کشفت کنم، یادت رفته؟ باید بدونم جذابیتم حسودت میکنه یا حواسپرت."
تهیونگ ایموجی خنده براش فرستاد و پشتسرش تایپ کرد.
"خیلی بامزهای! حتی اگر همجنسگرا باشم چرا باید واسه تو حواسم پرت بشه؟ یا اگر استریت باشم چرا باید به تو حسادت کنم؟""دلیلش واضحه مرد. مجبورم نکن تایپش کنم و فقط باهام بیا شام بخور تا خیلی چیزا رو روشن کنیم. درباره یکسری مسائل کاریمون هم باید حرف بزنیم بدون حضور مدیربرنامه من یا رفیقای تو."
"با کوچیکتر از خودم سر قرار نمیام."
اینبار جونگکوک براش ایموجی خنده فرستاد.
"واو اعتمادبهنفست بیشتر از من نباشه کمتر هم نیست! ما فقط باید صحبت کنیم. فردا ساعت ۱۰ شب رستوران دریم کچر باش. دوتا کوچه پایینتر از مکانیکیت."تهیونگ خیلی خوب اون رستوران قدیمی و لوکس گانگنام رو میشناخت.
اینطوری نبود که به اونجا نرفته باشه، نه، تهیونگ به اندازه کافی و حتی بیشتر از اون برای شبانهروز کار کردنش و مهارت عالیش پول و ثروت داشت که همچین رستورانهایی براش آرزو نباشه؛ اما رفتن به اونجا با یک ایدل خودشیفته و معروف؟ میتونه تفریح خوبی باشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/372021158-288-k657327.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
TakeMyShoes(Completed)
Fanficجایی که یک ایدل و مکانیک تصمیم میگیرن جای هم زندگی کنن! 𝐅𝐢𝐜 𝐍𝐚𝐦𝐞: #TakeMyShoes 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: KookV 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Dram,Angest,Romance,smut 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: #Shin زمان آپ: به پایان رسیده.