(3)

175 21 12
                                    

Narcolepsy, you know how it goes shit
......................................................................
سویونگ با بی حوصلگی آیپدش رو چک کرد،اخبار رو میخوند تا اینکه یه خبر رو دید چشماش گشاد شد
{چوی سونگچول و کیم دنیل توی اغوش هم}
زن با چشم هایی که حالا گشاد تر شده بودن به عکس ها نگاه کرد، اون خوب میدونست سونگچول داره چیکار میکنه ، نه دراصل اون تنها کسی بود که از همه چیز خبر داشت سریع به خبرنگاری که اون خبر رو انتشار کرده بود زنگ زد
"سریع اون خبرو پاک کن و از کل اینترنت گم و گورش کن هر چقدر که بخوای بهت پول میدم"
گوشی رو قطع کرد و به سونگچول زنگ زد و با عصبانیت وایستاد
" چوی فاکینگ سونگچول بغل اون دختر چیکار میکردی هاع؟"
عصبی خندید و با فکر کردن به گذشته موهای تنش سیخ شد و لرزید ولی سعی کرد نشونش نده پس خونسردانه و با حرص گفت
"نه من دقیقا میدونم چیکار میکردی پس خوب گوش کن اگه بابابزرگت بفهمه هممون رو نابود میکنه پس اگه کاری انجام میدی درست انجامش بده احمق"
.
.
.
.
مرد بزرگتر به خونه رسید با عصبانیت کرواتشو کند و روی زمین انداخت
_گندش بزنن لعنتی چرا باید دقیقا از این چیز عکس بگیرن اون دختره ی احمق که الان دوست دختر مخفی قلابیمه
کم کم اروم شد حالا که فکر شو میکرد اونقدر ها ام بد نبود سونگچول یه چیزایی از اون دختر میدونست که توی یک لحظه میتونست نابودش کنه ولی هدف اصلی سونگچول واقعا دنیل بود؟
اروم نزدیک راهرو شد و دیوار پشت قاب عکس رو لمس کرد و رمزو وارد کرد، اتاق بزرگی بود که سونگچول خودش درخواست ساختشو داده بود اتاق یه فضای کوچیک و حالت تخته داشت عکس کل خاندان یانگ روی اون با نخ های قرمز چسبیده بود از بزرگ تا کوچیک آئرا تنها دختر خاندان یانگ بود که واقعا خون اونارو داشت در اصل فقط بابای ائرا اشکارا شرکت یانگ رو مدیریت میکرد دومین پسر خاندان یانگ شعبه نیویورک رو مدیریت میکرد همه چیزِ این خانواده برای همه نرمال بود چندتا ادم پولدار همین! سونگچول؟ نه اون مثل بقیه احمق نبود اون قرار بود به کابوس اون خانواده تبدیل بشه

_فرار کن دنیل کیم ببینم میتونی از اینکه توهم جزوی از این خاندان کثیفی رو قایم کنی یا نه؟

«تایم اسکیپ شب بعد»

امشب یه مراسم واقعا بزرگ بود جونگهان باید سونگچول رو همراهی میکرد اماده شد و وقتی موهاشو فیکس کرد به سمت ماشین خودش رفت ولی ناگهان ماشینی کنارش ایستاد و در کمال تعجب
راننده اش سونگچول بود
_بیا تو باید باهم بریم
بدون هیچ حرفی وارد ماشین شد دو مرد حتی بهم نگاه هم نکردن شاید ترسشون از بیشتر شدن رابطه منشی و رئیس بیشتر از کنجکاوی که درباره هم داشتن بود،چرا دروغ پسر کوچیکتر همیشه درباره ی سونگچول کنجکاو بود ولی کی فکرشو میکنه که سونگچول هم درباره اش همونقدر کنجکاو عه؟
ماشین با ساکت ترین حالت ممکن به جشن رسید جونگهان خواست از ماشین خارج بشه که سونگچول زودتر از ماشین خارج شد و درو براش باز کرد گلوشو صاف کرد و دستشو به پسرک داد
_دستمو بگیر
جونگهان با تعجب و قلبی که حالا لرزیده بود دست سونگچول رو گرفت، مردی که اینجا با جونگهان بود واقعا اون رئیس سرد و جدیش بود؟
وارد جشن شدن چهره های حال بهم زن اون سیاستمدار ها باعث میشد بخواد فرار کنه ولی انگار حضور جونگهان بهش ارامش میداد
پسر کوچیکتر اروم توی گوشش اسم ها و کار هایی که اون افراد انجام میدادن رو زمزمه میکرد
پارک هونجونگ 45 ساله شرکت بازاریابی rain~
جونگهان همیشه صداش همینقدر زیبا بود؟ پس چرا سونگچول متوجه نشده بود؟ افکارشو کنار زد و شروع کرد با حرف زدن با اقای پارک حواسش نبود ولی جونگهان به سمت بار رفت تا برای سونگچول نوشیدنی بگیره
+یه ویسکی 80 درصد
ولی مرد جای انجام دادن کارش به جونگهان چشمکی زد و گفت
"میتونم یه چیزی بهتر از ویسکی بهت بدم"
_منم همینطور فقط اگه طعمِ مشت رو دوست داشته باشی
مرد با ترس معذرت خواهی کرد و شروع به ریختن ویسکی کرد

+خودم از پسش بر می اومدم
_نمی اومدی، اگه چیزی خواستی به خودم بگو
جونگهان چیزی نگفت و بدون بالا اوردن سرش خواست به سمت یه صندلی بره ولی تا کسی خواست بهش برخورد کنه سونگچول کمرشو سمت خودش کشید و حالا فاصله بین لب هاشون کم بود مرد بزرگتر فقط نفس عمیقی کشید و گفت
_گرفتمت
جونگهان با چشم های خماری به لب و چشم سونگچول نگاه کرد و گفت
+اره گرفتیم
چند لحظه همونجوری موندن و با ترس به هم نگاه کردن ولی ناگهان صدای فرد اشنایی اومد دنیل بود چشم های سونگچول گشاد شد دنیل نمیدونست که سونگچول اینجاست پس سونگچول یه تصمیم احمقانه گرفت محکم لب های پسر کوچیکتر رو بین لب های تپل خودش گرفت تا قایم بشه جونگهان رو عقب عقب برد تا جایی که از مراسم خارج بشن پسر کوچیکتر حتی نمیتونست نفس بکشه با اشکی توی چشمش وقتی از مراسم خارج شدن، سونگچول رو به عقب هل داد لبشو پاک کرد و تعظیم کرد
+فردا توی شرکت میبینمتون اقای چوی و درباره این، این برام اهمیتی نداشت شب خوش
سونگچول با تعجب به پسر نگاه کرد چی شده بود؟ جونگهان بوسه سونگچول رو رد کرده بود؟
سونگچول معروفی که همه ی دختر ها برای فقط دیدنش خودشونو میکشتن؟
جونگهان خاص بود و این سونگچول رو عصبانی میکرد زیر لب زمزمه کرد
_تاثیری که این پسر روی من داره ترسناکه
.........................................................................
گفتم قبل اینکه از رابطه شون زده بشین یکم جونگچول داشته باشین چونکه 🎀i'm just a girl
(روانی اسکل ام)
سوکسو رو زیاد دوست داشته باشید بهتون مومنت قشنگ قشنگ میدم 😡💗
کدوم شخصیت رو بیشتر دوست دارین؟ خودم سویونگ کلا شخصیت مامی ای داره🧎‍♀️
+حتما تحلیل هاتونو کامنت کنین نینی ها+
جونگهان کوچولوی منم دوست داشته باشید🍓
امیدوارم خوشتون اومده باشه❤
"Dahlia"

you can be the boss daddy! حيث تعيش القصص. اكتشف الآن