(1)

183 23 57
                                    

I could do this shit like every day
......................................................................
"اوف بلاخره میتونیم پنج دقیقه استراحت کنیم"

+اره... لااقل برای پنج دقیقه صدای اون کوه یخ رو نمیشنوم
"وای خدا.. جونگهان چیشد که لقب کوه یک رو برای رییس چوی گذاشتی؟"
+خب راستش

فلش بک

تق تق تق...
_بیا داخل
درو باز کردم و رفتم داخل یه نفس عمیق کشیدم
+سلام من جونگهان هستم برای مصاحبه اومدم
_اها...بشین
+چشم قربان
با استرس رفتم جلو و روی صندلی نشستم ولی اقای چوی از وقتی که وارد اتاق شدم تا الان فقط به گوشیش زل زده وای خدایا چرا هیچی نمیگه؟..
بعد از چند دقیقه

_ خوب حوصله ی زیاد حرف زدن رو ندارم من تمام اطلاعات تو رو چک کردم و خوب فقط میخوام بدونی که من به هر کسی یه فرصت میدم پس سعی کن این فرصت رو خراب نکنی!

ای خدایا این چه ادمیه که من گیرش افتادم

_فهمیدی؟
+ بله قربان
_ پس میتونی از فردا کارت رو شروع کنی
+چشم فعلا رئیس

راستش اگه انکار نکنم اقای چوی خیلی خوشتیپ و جذاب هستن چشماش یه جذابیت خاصی رو داره....
_ اقای یون تا کی میخواین به من زل بزنین؟ قرار نیست برین؟
+ها؟کی من؟ اها بله بله الان میرم
_به سلامت
+خداحافظ
سریع از روی صندلی بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون
وای جونگهان چقدر روانی ای اخه کدوم دیوانه ای توی مصاحبه این شکلی به رییسش زل میزنه؟ ولی از حق نگذریم خیلی سرد بود حتی ازم سوالم نپرسید این دیگه چه رئیسی عه بیشتر شبیه کوه یخه

فلش بک اند
جونگهان کم کم داشت داخل خاطراتِ اون روز شوم گم میشد که ناگهان گوشیش زنگ خورد
_یون جونگهان همین الان اتاق من!
خواست جوابی بده که مرد بزرگتر تلفن رو قطع کرد
پسر کوچیکتر با تعجب به تلفنش نگاه کرد
و بعد با حرس گفت
+اها عالی شد رئیس عزیزم که خیلی عاشقشم و اصلا ازش بدم نمیاد گفت برم اتاقش پس فعلا لیا بعدا میبینمت
"باشه فعلا"
به سرعت خودشو به اتاق سونگچول رسوند و اروم در زد
_بیا داخل
وارد شد و مرد رو پیش پنجره دید
+بله کوه نه یعنی چیز اقای چوی
_بین بازیگر ها کی امروز برای فیلمبرداری رفته؟
جونگهان نگاهی به برنامه ی فیلمبرداری انداخت و گفت
+ست فیلمبرداری سریال نیست یه تبلیغ نوشیدنی تابستونی از برند wicel که بازیگری که باهاشون قرارداد داره دنیل کیمِ
_خوبه بریم سر ست
+چ- چی برای چی اقای چوی شماکه هیچوقت سر ظبط نمیرید
سونگچول گلوشو صاف کرد و گفت
_دلیلش به خودم مربوطه میای بریم یا تنها برم؟
+ نه نه میام بریم
در همون حال بخش مدلینگ مثل همیشه توی ارامش بود
سوکمین نگاهی به اطراف کرد تا بتونه جیسو رو پیداکنه و بلاخره درحال قهوه درست کردن داخل اشپزخونه ی شرکت پیداش کرد به دور و برشون نگاه کرد و بعد از اینکه مطمعن شد کسی دورشون نیست درو قفل کرد،بهش نزدیک شد و از پشت بغلش کرد
"هوم بوی خوبی میدی"
"دارلینگ چیکار میکنی اگه یکی ببینه چی"
"خب ببینه همین الانم به خاطر تو هیچی نمیگم وگرنه میرفتم به تک تکشون میگفتم که دوست پسرمی"
جیسو لبخندی زد و بدنشو سمت مرد برگردوند و دستاشو دور گردنش حلقه کرد
"دوست پسرم دلش برام تنگ شده؟ "
"خیلی زیاد یون جیسو اونقدری که دلم میخواد در نظر نگیرم توی شرکتیم و همینجا کل بدنتو ببوسم"
"بیب تو که میدونی نمیشه یکم دیگه صبر کن وقتی رفتیم خونه انجامش بده"
سوکمین که بی تاب شده بود هیچی نگفت و محکم به جون لب پسرک افتاد
"اینقدر لباتو میبوسم که وقتی بقیه دیدنت بفهمن مال منی "
ناگهان دختری که از قفل بودن در تعجب کرده بود با صدای بلند گفت
"اقای لی اگه میشه زودتر بیاین برای جلسه"
سوکمین ناله ای از سر شکایت کرد که باعث شد جیسو بخنده
"نخند عزیزم نمیبینی چقدر تایم بندی عالی دارن تا منو تو تنها میشیم زرتی میان میگن اقای لی جلسه"
پسر کوچیکتر الان بیشتر میخندید و وسط خنده گفت
"برو عشقم میدونی که شده درو هم میشکونن که تورو ببرن جلسه "
سوکمین میخواست اعتراض کنه که صدای دخترک بیشتر شد
"باشه میرم ولی بعد جلسه توی اتاقم میبینمت "
و برای بار اخر لب های جیسو رو بوسید و پسرو با لبخند شیرینش تنها گذاشت تا به اون جلسه ی مسخره برسه!
.........................................................................
چرا قلمم برا سوکسو بهتره؟ 😔
ولی خب قراره با سوکسو اکلیلی بشین و همونقدر با رابطه جونگچول گیج
هاها توقع داشتین مامان بابای سونگچول زرتی بپرن با مامان بابای جونگهان دست به یکی کنن بعد اینا برن سر خونه زندگی هاشون؟ باید بگم که یه کار هایی سرشون بیارم 🥰
اصلا قرار نیست زود بهم برسن و امیدوارم از پارت اول خوشتون اومده باشه🍒❤
"Dahlia"

you can be the boss daddy! Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang