Chapter 9

17 3 0
                                    

+ یونجون...
+ یونجون میشنوی؟
+ لعنتی اونجا چه خبره؟...
بعد از اینکه صدایی از پشت ایرپاد شنیده نشد تنها یک چاره براش باقی مونده بود 
خودشو به سرعت به اداره برسونه و با هواسا که هکر پشتیبان گروهه با دستگاه های سوبین ارتباط برقرار کنن و بفهمن چه اتفاقی اتفاده
پس به سمت ماشین رفت و بعد از روشن کردنش به جونگ خبر داد که راه افتاده
بومگیو بعد از اینکه مطمئن شد به اندازه کافی از تهیون دور شده سراغ یکی از ماشینهایی که گوشه خیابون پارک بودن رفت
بدون توجه به چیزی نزدیک ترین ماشینی که تو دیدش بود رو انتخاب کرد و کارشو شروع کرد
تو کمتر از 5 ثانیه در ماشین رو باز کرد و سوار شد
حالا نوبت مرحله دوم و بخش راحت ماجرا بود
روشن کردن ماشین و حرکت به سمت خونه
از داخل ایرپاد شنید که یونجون و سوبین جواب ندادن و این فقط یه معنی داشت اینکه اونا تو دردسر افتادن
گوشیشو از جیبش در آورد و شماره هیونینگ رو پیدا کرد
"گزارش بده"
وقتی این جمله رو برای همدیگه ارسال کنن یعنی عملیات فوری پیش اومده و یه نفر وضعیت مناسبی به نسبت بقیه داره و میتونه کمکشون کنه
اینکه الان سمت کدوم خونه بره به جواب هیونینگ بستگی داره
چندثانیه طول نکشید که اعلان پیامک براش اومد
این وقت شناسی هیونینگ واقعا ستودنیه
"چند نفر وارد خونه شدن و با یونجون و سوبین هیونگ درگیر شدن من تو اتاق بودم و بیرون نرفتم اونا متوجه حضور من نشدن اما اونا یونجون و سوبین هیونگ رو گرفتن من شنیدم که میخوان کامپیوتر سوبین هیونگ رو هک کنن و اسنادی که بر علیه تهیون هیونگه رو بدست بیارن"
بومگیو بعد خوندن این پیام از دوتا چیز مطمئن شد
اول اینکه صد در صد لونا وارد عمل شده و میخواد اسناد رو به دست پلیس برسونه تا تهیون رو از دور خارج کنه و بره سراغ بانو
و دوم اینکه پیامای هیونینگ کوتاه تر و مفید تر میشدن اگه کلمه "هیونگ" رو ازشون حذف میکرد
به رو به رو نگاه کرد و متوجه شد در چهار راه چراغ قرمز شده
پس با سرعت کم حرکت کرد تا چراغ سبز بشه
"حدود سه دقیقه دیگه از اتاق برو بیرون و یکم مشغولشون کن تا من همه چی رو اوکی کنم فقط تا میتونی برام زمان بخر کای"
به اطراف نگاه کرد و بعد از بررسی موقعیت مکانیش به دنبال سریع ترین راه برای رسیدن به خونه تهیون گشت
و دوباره اعلان پیامک
"دریافت شد"
لبخند رضایتی روی لب هاش نشست
و زیر لب زمزمه کرد
- کای باید خیلی خوشحال باشه
لب هاش رو با زبونش تر کرد 
از شانسش خیابون خلوت بود 
ماشینی که انتخاب کرده بود دنده ای بود و این فقط یه معنی داشت
چند متری با چراغ فاصله داشت که متوجه سبز شدنش شد
پس یه دستش رو جوری که بتونه فرمون رو 180 درجه بچرخونه روی فرمون قرار داد
دست دیگه اش رو روی ترمز دستی گذاشت و با سرعت 60 کیلومتر بر ساعت به سمت چهار راه حرکت کرد
دکمه ترمز دستی رو فشار داد تا آماده باشه
و دقیقا با یه زمان بندی مناسب موفق شد قبل کشیدن دستی فرمون رو بچرخونه و پاشو از روی گاز برداشت و کلاج رو تا ته فشار داد
بالافاصله ترمز دستی رو کشید که باعث شد چرخ های عقب کامل قفل بشه
تو اون لحظه ماشین شروع به چرخیدن کرد و تونست دور بزنه و در عین حال شتاب زیادی به ماشین داد
بعد از صاف کردن فرمون مجدد لب هاشو تر کرد
- پس من هم باید اجازه بدم بِن یکم از این عملیات یهویی لذت ببره
از آینه به عقب نگاهی انداخت و بعد از دیدن رد لاستیک هاش روی آسفالت لبخندی روی لب هاش نشست
این قشنگ ترین منظره ای بود که بومگیو میتونست ببینه
اما الان وقت نداشت باید تو کمتر از دو دقیقه خودشو به خونه میرسوند
پس هر ترفندی که بلد بود و هر میانبری که میشناخت رو به کار برد تا زودتر برسه
نباید اجازه میداد اتفاقی برای تهیون بیوفته
اون الان دقیقا تو لونه زنبور بود
اداره پلیس
حتی یکی از اون اسناد هم برای دستگیریش کافیه
و چی راحت تر از دستگیر کردن یه مجرم در حالیکه بین یه عالمه ماموره
این مسئله واقعا رو اعصابش بود
از طرفی مطمئن بود لونا از طریق ایرپاد داره صداشو میشنوه
لبخندی روی لب هاش نشست
- هنوز مونده تا اون روی مارو ببینی
اینبار بهت آسون میگیرم ولی دفعه بعد از این خبرا نیست
سرعتشو کم کرد و ایرپاد رو از گوشش درآورد
اون رو از پنجره ماشین به داخل ماشینه کناریش پرتاب کرد
  این باعث میشد که بهش شک نکنن و بجای دنبال کردن ماشین خودش اون ماشین رو دنبال کنن
لبخندش رو پر رنگ تر کرد و سرعتشو بیشتر کرد

Free ReinWhere stories live. Discover now