•_اشتیاق

91 19 48
                                    

کیونگسو دستاش گرفت و گذاشت روی باسنش.

"کیونگسو:ما شوهریم اشکالی نداره.(چشماش پر از اشک شد.)

"جونگین:من نمی تونم(دستاش برداشت و نگاهش ازش گرفت.)

کیونگسو سرش پایین انداخت و هیچی نگفت.

جونگین بدون اینکه به عقب برگرده از اتاق رفت بیرون.

کیونگسو در حالیکه دست و پاهاش می لرزید لبه تخت نشست.

"کیونگسو:من سعی خودم کردم منن تموم تلاشم کردم.(اشکاش روی گونه هاش سرازير شد.)

جونگین در باز کرد و فورا به طرف کیونگسو رفت.

"جونگین؛بیا انجامش بدیم.

"کیونگسو:تت..تو مطمئنی؟(چشماش گرد شد.)

جونگین به سوال کیونگسو جواب نداد، فقط به سمتش خم شد و لبهاش روی لبهای کیونگسو گذاشت.کیونگسو هم باهاش همراهی کرد.

جونگین یواش یواش، صورت کیونگسو رو بین دستاش گرفت و بوسه رو عمیقتر کرد. قلب کیونگسو ذوب شد، اون باورش نمی شد که جونگین داشت اون می بوسید، پسری که دوستش داشت، مردی که برای داشتن عشق و توجهش،قلبش له له میزد.

کیونگسو دستاش دور گردن جونگین حلقه کرد و اونُ با خودش روی تخت خوابوند.جونگین در حالیکه با اشتیاق کیونگسو رو می بوسید،دستاش از زیر لباسش رد کرد و پوستش لمس کرد.
کیونگسو با حس کردن لبای جونگین روی گردنش چشماش بست و با گاز نرمی که جونگین از گردنش گرفت ناله کرد.

"جونگین:می خوام بچشمت.

لبای خندون کیونگسو رو بوسید و لب پایینش کشید تو دهنش کیونگسو با حس اینکه سوراخش داره خیس میشه دستاش روی کمر جونگین گذاشت.

"جونگین؛لباسامو در بیار.

کیونگسو بند لباسش باز کرد.با ظاهر شدن سینه قوی جونگین قلبش تندتر تپید.به آرومی لمسش کرد و بعد سینه اش بوسید.

جونگین پیراهن کیونگسو رو درآورد و اون روی زمین انداخت، وقتی سینه های رنگ پریده کیونگسو و نیپل های صورتیش دید، قلبش تند تند تپید.

نتونست مقاومت کنه و شروع کردن به مکیدن سینه اش کیونگسو از خوشحالی ناله کرد.دستش به سمت کیر جونگین برد و اون از روی پارچه شلوارش لمس کرد.

"جونگین:می خوایش؟(قبل از اینکه دوباره ببوستش زمزمه کرد.)

کیونگسو شلوار جونگین پایین کشید، عضوش زد بیرون انگشتاش دور اون حلقه کرد. تو ذهنش نمی تونست تصور کنه که همچین چیز کلفت و بزرگی قراره سوراخش پر کنه.
وقتی جونگین شلوارش در آورد، گونه هاش قرمز شد، حالا جونگین کاملا برهنه بود.اون عقب کشید و سریع شلوار کیونگسو رو در آورد و دوباره هلش داد روی تخت پاهای کیونگسو رو به سینه اش چسبوند و با دیدن سوراخ خیسش،نفسش گرفت.

Let me in(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now