نامهی یافت شده در آخرین صفحه از کتاب شبهای روشن،نوشتهی فیودور داستایفسکی.
با یک خودکار آبی
اواخر فوریهای سرد-کتابفروشی چویی«متأسفم؛دوستت دارم».
*******
لطفا انتظار خاصی از داستانم نداشته باشید.اومدم فقط بنویسم.هروقت که حس کردم ذهنم احتیاج داره از دنیای اطرافم فرار کنه.
امیدوارم شما هم از مدت کوتاهی که همراه همیم لذت ببرید3>
YOU ARE READING
𝗜𝗡𝗗𝗜𝗚𝗢ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfiction"نیلی" قصهی ما جلوهگر رنگی بود که به زندگیم بخشیدی. زیبا بود مثل تو غمگین بود مثل من. __________________ «زندگی برای جونگکوک آسون نبود.مخصوصا بعد از اینکه خونه رو ترک کرد و باقی روزهای جوانیش رو توی کتابفروشیِ دسته دومی در حومهی شهر کنار آدمها...