Quantico _ Virginia
The FBI academy
12 September 1970
9:30حدودا دو ساعت از سخنرانی اش برای کارآموزان می گذشت و در این بین به چند مورد از کارهایش رسیدگی کرده بود ، طی دو هفته پیش دو قتل مشابه رخ داده و بین مردم ترس و وحشت ایجاد شده بود ، روزنامه ها هم با شایعات و گاه اخبار دروغین به ترس مرد می افزودند .
توی همچین شرایطی کنترل مطبوعات به دست پلیس محلی بود اما انگار اهمیت چندانی به این قضیه نمیداند ، در دهه هفتاد بیشترین چیزی که بین پلیس محلی و اف بی آی وجود داشت رقابت بود ! اگه فقط کمی همکاری میکردند شاید کنترل اوضاع راحت تر بود.
این بین گاهی پرنده افکارش سمت پسرک موشکی پرواز میکرد ، برای بار هزارم به چرخ و فلک بودن دنیا ایمان آورده بود شاید بقیه اسمش رو تصادف و اتفاق بزارند ولی مرد دوست داشت به این فکر کند که شاید تقدیر اینطور برای آن دو رقم زده ، انکار نمیکرد که از پسر خوشش آمده و قصد دارد با او بیشتر آشنا شود !
امیدوار بود حداقل یکی از اون کارآموز ها به قدری بااستعداد باشه که بتونه توی بخش مشغول به کار بشه ، توی این وضعیت با کمبود نیرو مواجه بودن و تیم تحقیقاتی اش هم تقریبا ازهم پاشیده بود ، عده ای بازنشسته و عده ای خسته بودند .
به استاد چوی سپرده بود پس از اتمام کلاس پسرک را به نزد او بفرسته ، از اسمی که بهش گفته بود مطمئن نبود پس با مشخصات ظاهری و اشاره کوتاهی تقریبا به مرد فهمانده بود منظورش کیست .
نگاهی به ساعت انداخت و با دادن این احتمال که پسرک مشغول پیدا کردن دفتر او است سمت دستگاه قهوه ساز رفت تا برای هردویشان از آن نوشیدنی گرم و تلخ آماده کند .
برخلاف انتظارش پسرک زودتر رسید و پس از گرفتن اجازه ورود داخل شد .
- با من کاری داشتید رئیس سئو؟
آهنگ صدایش که گوش هایش را نوازش داد سمت پسر برگشت و اشاره داد روی صندلی مقابل میزش بنشیند .
به کارت کارآموزی روی سینه پسر نگاهی انداخت و با خواندن اسمش تای ابرویش بالا رفت .
- هوانگ هیونجین؟
پسرک کلافه چشم چرخاند و با تکان سر تایید کرد .
- پس سم چی شد ؟
- ترجیح میدم سم صدام کنن ، البته بیرون از محیط دانشگاه و آکادمی
اشاره ای به مکانی که درش بودند کرد ، حقیقت بود تنها افرادی مثل خانواده اش و نیکی او را با نام هیونجین می شناختند ، به علاوه استادان دانشگاه و حال افراد آکادمی اف بی آی .
- فقط برای دونستن اسمم گفتین بیام؟
- جوری تظاهر نکن که انگار سه ساعت پیش تو نبودی که بوسیدمش و تمام شب با پرحرفی هاش کلافه ام کرد
BẠN ĐANG ĐỌC
Favorite Crime
FanfictionCouples: Season1: Chanjin , Changjin , Seungin , Ryeji , Chanlix Season2: Chanjin , Minsung , Ryeji Ganre: Dark romance , Psychology , Criminal , Smut Write by Maia -هشدار- این فیک حاوی صحنه های باز و خشن ، قتل و توهین به مقدسات است اگر روحیه حساس...