نفس کلافهاش رو بیرون فرستاد و نگاهش رو با چشم غرهی نامحسوسی از مرد گرفت. تمام ساعات تدریسش، سنگینی نگاه شخصی که به عنوان مهمان در کلاسش حضور داشت رو حس میکرد، و هر ان میخواست خودکار داخل دستش رو به سمتش پرت بکنه و از کلاس بندازتش بیرون؛ اما عادت به پرخاش نداشت و البته که احترام در کلاسش براش اولویت بود.
_درس تا همینجاست، خسته نباشید.
×استاد؟
با صدای دختر، سرش رو بالا گرفت و نگاهش رو بهش داد و اجازه داد حرف بزنه.
×این درس امتحان عملی هم داره؟
با سوال دختر، صدای خندهی جمعیت حاضر در کلاس بلند شد.
مردی که استاد خطاب شده بود، خندهای ملایم کرد و جواب داد
_نه نداره اما کلاسهای تئوری و علمی زیاد دارید.
+امتحان جالب و جذابی میشد.
با حرف شخصی که در کلاس غریبه بود، نگاهها با خنده به سمتش برگشت.
پسری که گویا مهمان همراهش داشت، خندهی معذبی کرد و با بلند شدن از روی صندلی، قصد کرد که کلاس رو ترک کنن.
دانشجوها برخیزیدن و با سر و صدای به نسبت کمی که ایجاد کردن، تک به تک از کلاس خارج شدن.
-جیمین بیا دیگه.
صدای تهیونگ از چهارچوب کلاس به گوش رسید و توجه دو نفری که در کلاس باقی مونده بودن رو جلب کرد.
نگاه استاد، به مهمانی که جیمین نام داشت کشیده شد و منتظر موند تا بیرون بره.
+خسته نباشید، استاد.
در حالی که با لبخندی مشهود به مرد خیره شده بود بیان کرد و همراه دوستش بیرون رفت.
_مسیحا!
عینکش رو از روی صورتش برداشت و با نشستن روی صندلی چرم و مشکی رنگ، جفت چشمهاش رو با انگشتهاش مالش داد.
.
.
.
+چجوریه؟
-چی چجوریه؟
+استادتون.
-هیچی چجوریه، همین که دیدی.
+همیشه اینقدر خوشگله؟
تهیونگ با شنیدن حرف دوستش، ایستاد و با چشمهای ریز کرده بهش زل زد
-نذار از آوردنت به کلاسم پشیمون بشم.
+قطعا پشیمون میشی چون این آخرین بار نخواهد بود.
با لبخند گفت و قدمهاش رو جلوتر و به سمت ماشین برداشت.
پسر، با نگاهی مبهوت، رفتن دوستش رو تماشا کرد و مطمئن بود که اون بیکار نمیمونه.
![](https://img.wattpad.com/cover/375057127-288-k708257.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
My PARTNER
Fanfic[شریک من] "+من میخوام... همراهم باشی، کنارم، دست تو دست، قدم به قدم، همیشه و همهجا، مثل نفس. _باهات میمونم." کاپل: جیون، یونمین،(ورس). ژانر: برشی از زندگی، روانشناسی سکسولوژی، اسمات. Couple: JiYoon, YoonMin,(Verse). Genre: Slice of Life, Psycholo...