عجیب و غریب بود؛ نگرانی که در دلش نشسته بود و باعث سنگین شدن تپشهای قلبش شده بود، برای یونگی غریبه بود. دیدن پسری که سه ماهی میشد باهاش آشنا شده بود در اون حال، دلش رو به درد میآورد. اون پسر پر سر و صدا و پر شیطنت، حالا آرام روی تخت سفیدی که متعلق به خونهاش نبود خوابیده بود!
دستگیره رو پایین کشید و وارد اتاق شد.
_این بار من مزاحمت شدم.
پلکهای سنگین جیمین از هم فاصله گرفت و دنیای سیاه چشمهاش بیدار شد.
+سلام استاد...
صداش گویی از عمیقترین جا میاومد. به شدت گرفته و خشدار شده بود.
جیمین سعی کرد کمی خودش رو بالا بکشه اما با دردی که در ناحیهی کمر و لگنش پیچید، نالید و تکون نخورد.
یونگی جواب سلام آرامی داد؛ دست به کار شد و کمکش کرد با احتیاط جاش رو راحت بکنه.
نگاهش به خراشیدگی سینه و دست و صورتش خورد.
_چیکار کردی با خودت!
+مسابقهی بیبخاری بود.
سوال براش ایجاد شد که چه مسابقهای، اما موکولش کرد به زمانی که جیمین توانایی توضیح دادن داشته باشه.
_غیبتهات زیاد شده آقای پارک.
خندید و نتیجهاش شد تیری که روی خراش سینهاش کشیده شد و ساکتش کرد.
_ساکت باش.
نگاه خمار و به نسبت تارش رو به یونگی داد و لبخند بیجانی روی لبهای خشک شدهاش نشوند.
+ممنونم که اومدید.
_امروز از تهیونگ شنیدم اگرنه زودتر میاومدم.
+نگرانم شدید؟
_چه سوالیه معلومه که شدم!
+پس... خوشحالم که تصادف کردم... خودخواهیه اما اینکه برام نگرانید... بهم حس خوب میده.
_بچهی بیمغز.
صندلی رو نزدیکتر برد و روش نشست.
_استاد حق داره نگران دانشجوی قلابیش بشه.
+فقط... همین؟
متوجه سوالش شد و جوابی بهش نداد. البته که فقط همون نبود! اما یونگی قرار نبود به اون سادگی چیزی که جیمین میخواد بشنوه رو بهش بگه.
×سلام دکتر مین.
با ورود پرستار، سری برای احترام تکون داد و جوابش رو داد.
پرسنل بیمارستان همکار یونگی بودن منتهی در بخشهای متفاوت.
پرستار، دمای بدن جیمین رو چک کرد و آنژیوکت رو از دستش خارج کرد.
أنت تقرأ
My PARTNER
أدب الهواة[شریک من] "+من میخوام... همراهم باشی، کنارم، دست تو دست، قدم به قدم، همیشه و همهجا، مثل نفس. _باهات میمونم." کاپل: جیون، یونمین،(ورس). ژانر: برشی از زندگی، روانشناسی سکسولوژی، اسمات. Couple: JiYoon, YoonMin,(Verse). Genre: Slice of Life, Psycholo...