part2

173 19 27
                                    

از وقتی چان هیونگش رفته بود به سمت شرکت رفت تا به جلسه های مهمش برسه بعد جلسه به اتاق خودش رفت تا به پرونده های جدید رسیدگی کنه
بعد از اینکه احساس کرد واقعا سرش داره داخل اون نوشته ها گیج میره دست راستش رو به سمت پیشونیش برد، انگشت اشاره و شستش رو به بالای بینی، جلوی دو چشمش گذاشت و کمی فشار داد.
بعد از کمی ماساژ دستش رو به طرف تلفن برد و با منشی تماس گرفت که یک قهوه همراه با شیر براش بیاره، الان برای سر دردش واقعا نیاز داشت تا یکم قهوه بخوره .
با صدای مسیج از گوشیش سرشو به طرف گوشیش چرخوند و به دست گرفت، اول به ساعت که هفت نیم رو نشون میداد نگاه کرد و بعد به مسیج هیونگش که نوشته بود'هشت اماده باش قراره با عروسک قرمزم بیام دنبالت'
هوفی کشید، دلش نمیخواست به اون اجرا بره ولی دوتا چیز منصرفش میکرد .. یکی چان هیونگش یکی... گرگش، به طرز عجیبی گرگش غرش میکرد میخواست اون امگارو ببینه یا بهتر بگم گرگش رسما میگفتم میخواد رایحه مخالف خودش رو توی بینیش حبث کنه، تو همین فکر بود که در اتاقش به صدا در اومد منشی تغریبا سن بالایی با سینی قهوه وارد شد روی میز گذاشت .. همون لحظه مینهو سر جاش ایستادو کت و کیفشو برداشت و رو به منشی گفت:"عذر میخوام یه کار مهم پیش اومده باید برم اون قهوه مهمون من ازش لذت ببرید"
و به بیرون اتاقش رفت.
همونطور که توی سالن شرکت صدای قدم های مردونش پخش میشد از جیبش کلید ماشینش رو برداشت و از در ورودی شرکت به بیرون رفت .
سوار ماشین شد و خودشو به خونه رسوند اول کمی دوش گرفت، به طرف کمدش رفت و به کتو شلوار های رنگا رنگ نگاه کرد یاد حرف هیونگش افتاد 'مثل قدیما'
از ته کمدش شلوار جذب جین مشکی که کمی زاپ دار بود برداشت و با یه پیراهن مردانه سفید و اکس استوری هایی که خودش در ۱۸ سالگی برای خوش خریده بود را برداشت، بعد از اتمام پوشیدن لباسش و انداختن اکس استوری هاش به طرف اینه رفت و حس کرد کمی ساده شده ولی اهمیتی نداشت کمی از سمت چپ موهاش رو به عقب ژل زد و نصف دیگر را روی صورتش ریخت همونطور که به موهاش میرسید جشمش به کشوی جلوی اینه افتاد و درش رو باز کرد، درسته همون جلیغه کمربندی که هیونگش با زور گفت بخرتش به هر حال به پیراهن سفیدش هم میومد جلیقه کمر بندی رو پوشید و در اینه به خودش نگاه کرد ... به نظر خودش که خیلی شلوغ بود تا خواست اون جلیغه رو در بیاره در اتاقش بدون در زدن باز شد و بازم هیونگش وارد شد گفت:" یاا میدونی چقدر دیر شده زود باش دیگه!"
مینهو تا خواست به ادامه کارش برسه هیونگش به تخت هجوم برد سریع گوشی مینهو رو داخل جیبش گذاشت و دست مینهو رو ناگهانی کشید و دنبال خودش راه انداخت و توجهی به غر غر های دونسنگش نمیکرد
مینهو رو داخل ماشین قرمزش انداخت و خودشم سمت راننده نشست و تا در ماشین رو بست پاش رو روی پدال گاز فشُرد و ماشین رو از جاش کند تا زود تر به اجرای زنده برسه بعد از رسیدن به اون ساختمون مجلل به طرف بادیگارد جلوی در رفت و اسماشون رو گفت، مرد اجازه ورود داد چان نفس عمیقی کشید و گفت:" اخیش به موقع اومدیم اجرا هنوز شروع نشده" مینهو سری به طرف بارمن رفت کنار پسر ریز نقش با موهای فر که کمی روی صورتش ریخته بود و کراپ طوسی کوتاهی پوشیده بود نشست، براش مهم نبود اون ادم غریبه ولی خودشم متعجب بود که چرا به جزئیات توجه کرده از بارمن تکیلایی گرفت جلوی لبش برد کمی ازش خورد.
چان بعد دیدن اون اومگا که زیبا بنظر میرسید با حرفی که زد خواست بحصو باهاش باز کنه و گفت:"سلام خوشگله توم اومدی برای اجرای اون امگای جیگر؟"
پسر با لبخند سرش رو سمت چان که کنار مینهو نشسته بود برگردوند و لبخندی زد، نگاه مینهو روی اون خنده لثه ای قفل شده بود که پسر ریز نقش شروع کرد به حرف زدن و گفت:"هی بیخیال اونقدرم جیگر نیست ولی اهنگاشو دوست دارم تو چی!؟"
چان گفت:"اولین باره با رفیقم میام اجرای این جیگره پس حتما صداش خیلی خوبه که این همه جمعیت اینجاست البته بین خودمون باشه حس میکنم نصف الفا های اینجا روش کراشن ولی نه بخواطر صداش"
و با این حرف دستی روی شونه مینهویی که مشغول نوشیدنی خوردن بود گذاشت، پسر ریز نقش پوزخندی از حرف چان زدو نگاهی به مینهو انداخت گفت:"دوست خیلی ساکتی داری" و همین حرف باعث شد مینهو سرشو بیاره بالا و با اون پسر چشم تو چشم بشه، چشم تو چشم شدن انها همانا وحشی شدن گرگ مینهو همانا.
سریع نگاهشو از پسر گرفت که یهو موزیک شردع شد و چراغا خاموش شد . اون پسر رو به چان برگشت گفت:" از دیدنتون خوشحال شدم اسم من جیسونگه نه امگا جیگره"
و بعد گفت حرفش میکروفن از جیب پشت شلوارش برداشت که نوری روش افتاد شروع کرد به خوندن و با هر کلمه ای که تو میکروفن میخوند اروم با حرکت ملایمو سکسی به سمت سن میرفت ....
《 5Seconds of Summer 》
اهنگی که جیسونگ میخونه
_
اینم از پارت دو داستان داره شروع میشه تازه امید وارم خوشتون بیاد))

fiery rainWhere stories live. Discover now