part 6

182 20 2
                                    

+اول بگو دیشب کجا بودی
_اهم خوب طولانیه
فلیکس با اخم ساختگی گفت:میشنومم

(فلش بک )

نویسنده:
جیسونگ نزدیک یه بار معروف با دوستش قرار داشت و از اونجایی که دوستش یهویی کنسل کرد تصمیم گرفته بود یکم همونجاها بگرده که از دور چهره اشنایی و دید که روی زمین به گربه ها غذا میده
جلو رفت و با لبخند عمیقی گفت:واو واقا شخصیت جالبی داری!
(از این به بعد لینو÷اینه)
مینهو که از صدای پست سرش یکه خورده بود برگشت و جواب داد:براچی
_نمیدونم یجورایی خیلی سرد به نظر میای ولی یه همچین شخصیت مهربونی داری و این واقا جذابه
÷میدونم،... هالا به هر حال میای بریم این باره شنیدم خوبه و منم امشب نیاز به الکل دارم
جیسونگ با لبخند خطاب به لبنو گفت
_هی من اصن حوصله یه گربه مست ندارم
÷ولی منم برای اولین بار میخوام یه سنجاب مست ببینم
و جیسونگ اداشو در اورد و بلخره راه افتادن طرف بار

بعد چند دقیقه الان هر دو کاملا مست بودن و توی خیابونا راه میرفتن و چرت و پرت میگفتن که لینو الکی شروع به خندیدن کرد و جیسونگم همراهی کرد که
دستش خورد و مینهو رو محکم روی چمنای بغل خیابون پرت کرد بعد خودش افتاد که لینو به محظ افتادن خیره به اسمون گفت:یاا سونگی اونجارو چقد خورشید قشنگهه
و شروع به خندیدن کرد

.

.

.
جیسونگ:
از سرما چشمامو باز کردم که حس سنگینی کسیو احساس کردم سریع چشم باز کردم و با غیر منتظره ترین ادم روبرو شدم
و اتفاقای قبل مست شدنو یادش اومد الان به نظرش منطقی بود که با مینهو روی چمنان
ولی محکم شروع به بیدار کردن مینهو کرد:یاااا لی مینهووو پاشوووو
و مینهو سریع پاشد

(پایان ویو جیسونگ)

÷ها؟چی؟چیشده:
سردرد بدی گرفتارش شد
÷واییی سرمم
_هی صبح بخیر
با خنده گفت و مینهو که تازه متوجه موقیت شده بود به خودش اومد و گفت:واوو اصن فک نمیکردم یروز صب سر از اینجا در بیارم

(پایان فلش بک)

و الان نوبت فلبکس بود که از خنده درو دیوارو گاز بگیره

+واییی چه صحنه قشنگییی
جیسونگ با ناراحتی گفت و اشک خیالیشو پاک کرد:
_کوفت اصن خنده دار نیستتت با یه غریبه که تازه داشت ازش خوشم میومد صب تو پارک پاشدمم خیلی خجالت اورهههه
_اها راستی دیشبه تو چی شد؟
و فکیلس با یاد اوریش لبخند از ده دلی تحویل جیسونگ داد:عالی بود
و شروع به تعریف کردن دیشب کرد
بعد از کلی حرف زدن زنگ کلاس خورد

بعد از یه کلاس خسته کننده تو کلاس با جیسونگ سرشونو روی نیمکت گذاشته بودن که یکی بالای سر فلیکس با لحن اذیت کننده ای گفت:هی چه نسبتی با هوانگ هیونجین داری؟
+ما ما دوستیم عاا شایدم کمتر، من اونو کمتر از یک هفتس میشناسم
و پسر با پرویی ادامه داد:ولی صحنه قشنگ دیشب اینو نمیگفت
فلیکس با کنجکاوی و منتظر نگاهش کرد......
+اصن اینا به تو چه ربطی داره؟

《sweet ending》♡Where stories live. Discover now