"امروز میخوایم دربارهی ویرتنت، بازی جدیدی که کل دنیا رو دیوانهی خودش کرده صحبت کنیم. این بازی که میتونید با اون به دنیای ایدهآلتون سفر کنید الان تمام دنیاروگرفته. اگه میخواید شماهم این تجربه رو داشته باشید میتونید به گیم نت های خاصی که سراسر کشور قرار داره برید، یه باکس اجاره کنید، تنظیمات مورد نظرتونو وارد کنید وبه هر دنیایی که میخواید سفر کنید. میتونید شاهزادهای باشید که پرنسس رویاهاتون رو نجات میده، میتونید قهرمان ورزش موردعلاقتون بشید، حتی میتونید فقط برید و بدون اینکه وزن اضافه کنید کلی خوراکی بخورید. به نظر من این یکی که خیلی به درد بخوره،نه مایکل؟ شما حتی میتونید با دوستانتون برید و باهم کارای مختلفی بکنید که توی دنیای واقعی نمیتونید. بقیه اطلاعات رو همکارم مایکل مِیز به شما..."
هری صدای تلوزیون رو کم کرد و به مبل تکیه داد. تنفرش از این بازی حد نداشت. کی نیاز داشت به دنیای خیالی سفر کنه؟ چرا مردم توی همین دنیا برای چیزی که میخواستن تلاش نمیکردن؟ آره خب شاید هیچوقت شانس جنگیدن با یه اژدهارو به دست نیارن، ولی به نظر هری همهی اینا وقت تلف کردن بود. شایدم همهی اینا به خاطر کارش بود. به هر حال اینجور چیزا همیشه برای پلیسا مشکل ایجاد میکردن.
زنگ صدای گوشی بلند شد. گوشی رو بلند کرد و نگاهی به صفحه انداخت: بِک.
-الو
-هری؟ یکم زودتر جواب بدی نمیمیری.
-کاری داری؟
-سریع خودتو برسون به گیم نت خیابون لودیو. یه قتل داریم.
-قتل؟ تو گیم نت؟ ساعت 2 نصفه شب؟
-بیا خودت میفهمی.
و گوشی رو قطع کرد. هری سریع کتشو تنش کرد، نشان و تفنگ و سوئیچشو برداشت و به سمت ماشین حرکت کرد.
------------------------------------------------------
"تو اتاق 103 رو چک کن این با من"
-باشه
به سمت اتاق 103 رفت. چراغ قوهشو روشن کرد و کل اتاق رو از پایین تا بالا گشت و همهی باکسارو چک کرد. اتاق نسبتاً کوچیکی بود و بیشتر از 20 تا باکس نداشت. امادهی رفتن به اتاق بعدی بود که چشمش به یه باکس گوشهی اتاق خورد.
برعکس بقیهی باکسا در این باکس قفل بود. کلیدشو دراورد و دنبال کلید مد نظرش گشت. وقتی در شیشهای باکس رو باز کرد، چشمش به پسری خورد که توی باکس دراز کشیده بود. با دستاش تکونش داد: بلند شو پسر، وقت استفاده از بازی تموم شده.
ولی وقتی پسر بلند نشد مأمور نبضشو گرفت و متوجه شد پسر توی باکس تموم کرده.
سریع بیسیمشو دراورد: ریک به پلیس زنگ بزن. فکر کنم یه جسد پیدا کردم.
YOU ARE READING
𝖵𝗂𝗋𝗍𝖭𝖾𝗍
Fanfiction"I wonder... Who's behind that sweet character?" "Detective, this is your most important case. Be ready for it." "This is our world.Our virtual world." ---------------- Main ship: Ziam Other ships: Larry, Cherik, Stony, Stucky, Lokius, Hawksilver. U...