رنگ آبی و قرمز روی نوارای زرد رنگ چشمک میزدن.
پلیس داشت مردمی که برای تماشا اومده بودنو از ساختمون بلند 10 طبقهی شهر دور میکرد. ماشین های مشکی و سفید پلیس هم دید جمعیت رو بسته نگه میداشت.
دقیقا 10 قدم اونورتر از جایی که دهها گزارشگر داشتن کارتاشونو به یه افسر نشون میدادن و بازهم نمیتونستن وارد شن، مردی که کت بلند خاکستری پوشیده بود داشت سعی میکرد نشانشو پیدا کنه تا به یه افسر که به نظر خنگ میرسید نشون بده.
-هری کجایی تو پسر؟ اون یه کارآگاهه رفیق راهو باز کن.
هری که کنار بک راه میرفت و نگاه خشنی به اون افسر مینداخت گفت: توی ترافیک گیر کردم. انگاری کل شهر ساعت 2 نصفه شب تصمیم گرفتن بیان صحنهی قتل ببینن.
-همچین چیزی خبرش توی کل شهر خیلی سریع میپیچه.
-خب اول باید با کی حرف بزنیم؟
-فعلا که مظنونی نداریم. جسد هم تکون نخورده تا صحنه بررسی بشه. تحلیلگر خون (blood spatter analyst، فارسی اینجور کلمات داغونن ببخشید.) توی ساختمونه، بیا بریم تو.
هری و دستیارش وارد گیم نت میشن و به طبقهی سوم میرن.
بک به اتاقِ 103 که گوشهی طبقه بود اشاره کرد: ازینور.
هری به پسری که دوربین به دست درحال عکس گرفتن از جسده نزدیک میشه و دستشو دراز میکنه تا دست بده: مایلز، خوش برگشتی پسر.
-مرسی آقای استایلز. سوالی دارید در خدمتم.
-اینجا که خونی نیست پس دقیقا چیکار میکردی؟ فکر کردم برای کارت حتما باید پای خون درمیون باشه.
-آقای مورگان گفتم بیام تا یه نگاهی بندازم. کاری داشتن و سریع رفتن ولی جزئیات رو به من گفتن تا اگه نیاز داشتید به خدمتتون برسونم.
-خوبه، پس بگو ببینم اینجا چه خبره؟
مایلز همونطور که به جسد نزدیک میشد شروع به توضیح دادن کرد: خب طبق گفته های آقای مورگان تقریباً هیچی.
هری نگاهی به جسد و بعدش به مایلز کرد و گفت: چی؟
-بعد از اینکه جسد رو بررسی کردن به نتیجهای نرسیدن. یعنی هیچ دلیلی برای مرگ شناسایی نشده. نه خفگیای، نه سکتهای، نه نشونه ای از حمله یا خشونتی هست نه اثری از خودکشی. انگاری روحش یهو فرار کرده رفته. فقط میدونیم یهو نفس کشیدنش متوقف شده، بدون هیچ دلیلی.
بک که کل مدت ساکت بود گفت: شاید نفسشو حبس کرده.
-بعید میدونم. جوری که میگن انگاری نفسش یهو قطع شده. به هرحال باید بره پزشک قانونی تا بیشتر چک بشه. شاید اونجا چیزی پیدا کنن.
هری دستکشاشو دستش کرد و روی زمین کنار جسد نشست: مرسی مایلز. عکساتو که گرفتی میتونی بری. سوالی داشتم از خود مورگان میپرسم.
YOU ARE READING
𝖵𝗂𝗋𝗍𝖭𝖾𝗍
Fanfiction"I wonder... Who's behind that sweet character?" "Detective, this is your most important case. Be ready for it." "This is our world.Our virtual world." ---------------- Main ship: Ziam Other ships: Larry, Cherik, Stony, Stucky, Lokius, Hawksilver. U...