۳ ماه زمان زیادی بود؟ جیسونگ الان درک میکرد ۳ ماه زیاد نیست چون ۲ ماه به سرعت گذشته بود و پسر احساس میکرد نیاز به وقت بیشتری داره ، تصمیم گرفته بود تو این مدت عضله هاش رو بیشتر کنه و هرروز به کمک چانگبین تمرین های سخت بدنسازی رو انجام میداد و تا حدودی هم موفق شده بود، ازین بابت خوشحال بود رو به اینه داشت فیگور میگرفت و به بدنی که تو این ۲ ماه عضله ای تر شده بود نگاه میکرد
مینهو اگر میدیدش چه واکنشی نشون میداد؟ مخصوصا پسرش که تو این مدت با مصرف قرصهایی که فلیکس بهش پیشنهاد کرده بود برای خودش مردی شده بود ، نیشخندی زد مینهو حتما انتظار همچین چیزیو نداره و میتونه به خوبی سوپرایزش کنه.
۲ ماه بود که گربه شیرینش رو ندیده بود ، پسر برای کارش به بوسان رفته بود و فقط میتونستن تلفنی صحبت کنن ، دلش برای پسر تنگ شده بود ، برای بوسه هاش ، اغوشش ، شیطنت و خنده هاش . فقط ۱ ماه دیگه باید تحمل میکرد و بعد از اون دوست پسرشو تمام و کمال برای خودش داشت و میتونست کاری که حسابی براش مشتاق بودو انجام بده یعنی بفاک- نه نه جیسونگ الان وقت این افکار نیست ، بعضی از شب ها ا به فانتزیهاش درباره مینهو فکر میکرد ، این واقعا شرم اور بود ! احساس میکرد میل جنسیش خیلی زیاد شده گاهی کنترلشو از دست میداد و خودشو درحال خودارضایی میدید ، دقیقا مثل الان که عضوش سخت شده بود وات د فاک؟! لعنتی به خودش فرستاد
" برای چی اینقدر میزنی بالا؟؟ خستم کردی "
لباسهاشو دراورد و به سمت حمام رفت ، دوش آب سرد رو باز کرد تا دمای بدنش پایین بیاد و این عضو لعنت شدش بخوابه ، دوش سریعی گرفت و بعد از خشک کردن موهاش، توی تختش رفت تا کمی بخوابه
با تکون خوردن بدنش اخمی روی صورتش شکل گرفت ، با تکون های بیشتر و حس کردن جسم سنگینی روش اخمش بیشتر شد و سعی کرد به پهلو بخوابه اما چیزی مانع حرکت کردنش شد فحشی زیرلب داد و غر زد با پیچش حس عجیبی زیردلش هیسی کشید و لای پلکهاشو باز کرد تار میدید و تصویر روبهروش واضح نبود، چندبار پلک زد تا دیدش واضح بشه و با صحنه ای که دید خواب به کل از سرش پرید چه.. چه اتفاقی داشت میفتاد؟
" م-مینهو تو اینجا چیکار میکنی؟! "
دستهاشو روی شکم پسر گذاشت و روی صورتش خم شد
" دلت برام تنگ نشده جیسونگی؟ بخاطر تو اومدم! "
" ولی تو بوسان بودی و قرار بود تا ماه بعدی بمونی "
پسر خنده دلربایی کرد و دستشو روی بدنش کشید
" خواستم سوپرایزت کنم! خوشحال نشدی؟ "
جیسونگ دهن وا کرد که بگه "خیلی خوشحالم" ولی با دیدن وضعیت مینهو کلامات توی دهنش ماسید .
مینهو با پیراهن سفیدی که جلیقه ای روش به تن داشت و شلوارک جذب و کوتاهی که رون و باسن تپلش رو به نمایش میذاشت و..تل خرگوشیش!! صبر کن چی؟ مینهو چطور فانتزی مورد علاقهاشو میدونست؟؟
VOUS LISEZ
I want to be a top
Fanfictionبعد از چند ماه رابطه با مینهو،جیسونگ میفهمه از باتم بودن خسته شده و میخواد تاپ باشه اما مینهو نمیتونه قبولش کنه.جیسونگ تمام تلاشش رو میکنه تا به مینهو ثابت کنه میتونه ی تاپ باشه آیا موفق میشه؟ -