(رستوران دیم سام ؛ دفتر مدیریت 14:00)
نمیدونم چقدر از رفتن اون پسر از دفترم گذشته ولی باید به خودم اعتراف کنم نمیتونم بهش فکر نکنم.اون چشمای براق یا اون قیافه گیج و سر درگمش وقتی که بهم نگاه می کرد یا حتی کشش لباش که نمیدونستم باید لبخند تفسیرش کنم یا بخشی از نقاشی قشنگ صورتش فقط میدونم تو همین چند دقیقه که تو دفتر بود ؛ خیلی ازش خوشم اومد .
اون با حضور چند دقیقه ایش تو اتاقم آرامش رو به وجودم تزریق کرد ؛ چون تا قبل از ورود اون پسر به اتاقم حسابی کلافه و عصبی بودم ولی از وقتی که دیدمش با فکر کردن بهش ناخودآگاه لبخند می زنم.
اسمش رو فراموش نکرده بودم ؛ واقعیتش اسمش هم مثل خودش زیبا بود .×کیم تهیونگ ... تو باید اینجا استخدام بشی.
***
(خیابان گانگنام ؛خانه جیمین : 09:00)
اصلا نمیدونم هفته قبل چطوری گذشت چون بعد از پختن غذا گفتن یک هفته بعد برای فردی که قرار استخدام بشه ایمیل میاد تا از روز بعدش شروع به کار کنه و من امروز اولین روز کاریم هست .
درسته من انتخاب شدم هنوزم که هنوز نمیتونم باور کنم که از بین اون همه فرد حرفه ایی تونستم انتخاب بشم ولی در نتیجه الان حاضر میشم که برم رستوران اما همچنان اون استرس همیشگی رو ته دلم دارم .بعد پوشیدن کفشام از خونه بیرون زدم و تاکسی گرفتم تا زودتر برسم. بعد نیم ساعت رسیدم به در رستوران و با پرداخت کرایه پیاده شدم .
سرم رو بلند کردم و به تابلو بزرگ رستوران نگاه کردم .الان دارم جایی کار میکنم که آرزوش رو داشتم پس سخت تلاش میکنم رئیس رو از خودم راضی نگه دارم من آسون به اینجا نرسیدم که آسون از دستش بدم._ شما باید آقای کیم باشین درسته ؟
با صدای شخصی به خودم اومدم و به طرفش برگشتم .از یونیفرمش حدس زدم نگهبان رستورانه.
+ درسته خودمم ... بفرمایید.
_ رئیس گفتن وقتی اومدین بهتون اطلاع بدم که قبل از هر کاری برین پیششون.
ازش تشکر کردم و دو تا یکی پله هارو بالا رفتم و در رو باز کرده و داخل فضای دلنشین رستوران شدم . چون صبح زود بود فقط کارکنان حضور داشتن و هنوز مشتری وجود نداشت . به آرومی و با قدم های محکم و بلند خودم رو به در اتاقی که هفته قبل توش ازم مصاحبه شد رسوندم چون با تابلو کنار در به راحتی میشد کلمه « دفتر مدیریت » رو خوند.
نفس عمیقی کشیدم و با درست کردن کت و شلوارم تقه ایی به در اتاق رو به رو زدم.***
(رستوران دیم سام ؛ دفتر مدیریت : 09.00)
امروز قرار ببینمش و خیلی استرس دارم انگار که من روز اول کاریم هست. اونی که باید استرس داشته باشه آقای کیمِ نا سلامتی من رئیسم .
دوباره قراره ببینمش ولی نمیدونم چه واکنشی باید نسبت بهش داشته باشم . اون پسر واقعا قابل توصیف نبود و در یک کلمه نفس گیر...
YOU ARE READING
Dimsam | Kookv
General Fictionرئیسی که عاشق کارمندش! کارمندی که خیلی کیوت و حواس پرته و نمیدونه رئیسش عاشقش شده :) یه چند شاتی کیوت و دلبر از کوکوی . منتظر نظرات زیباتون هستم. NAME : Dimsam COUPLE : kookv GENRE : slice of life , comedy, romance AUTHOR :𝑌𝑢𝑘𝑖 دیلی تلگرام :...