+بهم حق نمیدی؟ من حتی اینجا نبودم که بخوام بدونم چه اتفاقی افتاده اما توچی؟ با یک کلمه کل این سه سال رو بردی زیر سوال، بدون هیچ توضیحی.
_من فقط خسته بودم، زیر فشار بودم. میدونم حرف هایی زدم که نباید. ولی تو بهم اعتماد داری مگه نه؟
پوزخندی زد و جواب داد
+این همون کلمهای بود که باهاش گند زدی به همه چی؛ اعتماد.!******
اهم...
من اومدم با یه فیک جدید
این بار فضا یکم با فیک های قبل فرق میکنه
امیدوارم دوستش داشته باشید:))
![](https://img.wattpad.com/cover/379716364-288-k457169.jpg)
YOU ARE READING
𝚅𝙴𝚁𝙸𝚃𝚈( ˡᵒᵛᵉ ᵐᵉ ᴬᵍᴬᶤᶰ )
FanfictionVerity (Love me again) _تو واقعا میتونی فراموش کنی؟ +آره! این کاری بود که خودت باهام کردی. Couple: Taejin Ganer: Romnce. Angst Wrater: 𝐒𝐤𝐲