(برگشت به زمان حال)
همونطور که چاپستیک پر از سبزیجات رو به لباش هدایت میکرد،نگاهش رو روی آخرین پیامی که جین براش فرستاده بود چرخوند.[من با سوهیئون رفتم بیرون]
اون دونفر این چند روز، زیاد میپیچوندن و میرفتن بیرون برای قرار و امروزم که جین دوباره مدرسه رو پیچونده بود تا با سوهیئون بره یه جایی، حتما خواهرش امروز کلاس نداشته و به جین خبر داده و اونم که فقط دنبال همین موقعیت هاس مثل جت خودش رو رسونده: پسره ی خواهر دزد
زیرلب به آرومی زمزمه کرد و دوباره چاپستیکش رو از غذای سلف مدرسه پر کرد تا شکم خالیش رو سیر کنه، همون موقع گوشاش ناخودآگاه با شنیدن اسم یه نفر تیز شد.
+جونگکوک باز کجاست؟
یکی از هم تیمی هاش پرسید و اون یکی که دهنش از تند تند خوردن غذا پر بود با صدای بلندی جواب هم تیمیش رو داد:باز تنبیه شده پسره ی الاغ
همه خندیدن و جیمین هم خندش گرفت، یه روزهم نمیشد جئون جونگکوک بدون تنبیه سر کنه. سری از تاسف با لبخند رو لباش تکون داد و دوباره مشغول خوردن شد، دوست داشت مثل همیشه بعد از اینکه فهمیده جونگکوک تنهاس، بره پیشش تا باهم گپی بزنن و در حالی که کراشش حرف میزنه، جیمین صدا و همه چیز جونگکوک رو آنالیز و تحسین کنه اما با یادآوری اینکه سه روز پیش در مورد سینگل نبودن کراشش فهمیده بود بیخیال میشد؛ همونطور که در مورد رفتن یا نرفتنش با خودش سره جنگ بود دوباره صدای همونی که در مورد جونگکوک پرسیده بود، بلند شد:راستی جیمین کراش تو چیشد؟
غذای داخل دهنش رو با آروم ترین حالت ممکن خورد و انگار که نشنیده مشغول گوشیش شد که پسر دوباره مخاطب قرارش داد اما اینبار تن صداش بلندتر و واضحتر از این بود که جیمین خودش رو به نشنیدن بزنه:با توام جیمین، به کراشت هنوزم نگفتی یا توام میخای مثل جونگکوک یهویی غافلگیرمون کنی؟
بعد با صدای بلند خندید که بقیه هم همراهیش کردن ، فقط جیمین بود که با یه لبخند احمقانه به گروه کوچیکی که سر میز غذاخوری منتظر نگاش میکردن و میخندیدن، چشم دوخته بود: نه هنوز نگفتم.... موقعیتش پیش نیومد بگم فهمیدم رل داره.
+شتتتت
همون پسر با تعجب و ناراحتی گفت که هم تیمی دیگه اش بیخیال شونه بالا انداخت: اشکال نداره رفیق، مطمئنم یکی خوشگلترشو پیدا میکنی شک ندارم بابا!
دوباره با یه لبخند مسخره حرف پسرو تایید کرد و آخرین لقمه ی غذارو به زور قورت داد، بهتر بود بره تا بیشتر از این سوال پیچ نشه یا حتی یه وقت براش دختری رو پیدا نکنن تا باهاش بره قرار و کراشش رو فراموش کنه بهرحال ایناهم از جین کم نداشتن ولی تفاوتشون این بود که جین بهش پسر معرفی میکرد و اینا دختر.
وقتی از سرجاش بلند شدتا بره ، صدای رفیقاش بلند شد و شروع کردن به غر زدن که نکنه ناراحت شده چون اونا حرفِ رل زدن کراشش رو پیش کشیدن یا مثلن اینکه داشتیم حرف میزدیم پسر چرا میخای زودی بری و اینا..... اما جیمین با گفتن اینکه دستشویی داره و باید سریعتر خودش رو خالی کنه اونارو متقاعد کرد که حالش خوبه و تنها نیازش به خالی کردن مثانه اشه.
YOU ARE READING
CRUSH
Romanceخلاصه:کراش ها ،آدمیانی هستن که طی مدت زمان مشخصی ما اونهارو عاشقانه میپرستیم و علاقه ی شدیدی بهشون داریم اما بیشتر مواقع بعد یه مدت فراموش میشن ؛حالا برای خیلیابه یه خاطره ی خنده دار وبامزه ،واسه ی سری دیگه غم انگیز و واسه ی سری که خوش به حالشون، تج...