11

10 4 4
                                        


حس میکرد کسی گونه هاش و نوازش میکنه
عطر شیرینی تو ریه هاش پر شده بود
نمیدونست خوابه یا بیدار
ولی اون جمله رو به خوبی به یاد داشت: تو از پسش برمیای. یادت نره این اسم و بهشون بده هون مینگ شی.

وقتی چشماش و باز کرد همه وحشت زده بودن
جونیور عجیب نگاهش میکرد و نامه ای که تو دستش بود باعث شد یو هم شوكه بشه.

نامه قرمز رنگی دست جونیور بود ....
یعنی اون زن با این قاچاقچی ها همدست بود؟
داشت به اونا کمک میکرد ؟

اما جونیور از دیدن این نامه خوشحال نبود بلکه ترسیده ، ناامید و نگران بود: پس تو برای این آدم کار می‌کنی.

یو آرامش خودش رو از دست نداد و در حالی که هنوز با درد دست و پنجه نرم می‌کرد گفت: ما اتفاقی بهم برخورد کردیم و هدف هامون یکسان دراومد.

جونیور فحشی زیر لب داد و گفت: زنگ بزنید سائول ، باید ببینمش.
بار قبل سائول بهشون سر زده بود و خیلی زود رفته بود بیست و چهار ساعت از دیدار سائول گذشته بود و جونیور ، یو رو تنها گذاشته بود و به محض برگشتن اون نامه رو دیده بود.
براش ثابت شده بود که اوضاع خیلی بدتر از اون چیزیه که تصور می‌کنه، جدا از کسی که هویت رییسش و فهمیده انگار از بزرگترین دشمنشون هم خط میگیره.
اون زن عجیب چیزی بود که جونیور به هیچ عنوان دوست نداشت باهاش روبرو شه چون میدونست که روش های تمیزی داره و چه اطلاعاتی می‌تونه به دست بیاره.

مقابل زن ایستاد و گفت: فقط اگه چرت بگی، دست دیگتم خرد میکنم و همینجا زنده زنده دفنت میکنم .

یو: من دروغی تو چنته ندارم، فقط باید رییس و ببینم، اون موقع همه چی و میگم .

یو به دیوار رنگ پریده تکیه داده بود و منتظر بود تا سائول برسه.
حلقه ازدواجش و لمس میکرد و به این فکر میکرد که الان حال اون دختر کوچولو چطوره .
هر ثانیه ای که بیشتر اینجا می‌گذروند امیدش برای برگشت کمتر میشد، اون زن عجیب این بار انگار باعث نمیشد نجات پیدا کنه بلکه جونیور و تو کشتنش مصمم تر کرده بود.

حق با مینگی بود اون هیچ برنامه ای نداشت و همینجوری جلو اومده بود.

اما برنامه داشتن واقعا چه معنی ای داشت وقتی رییست که پلیسه خودش مظنون چند فقره قتل و قاچاقه؟
اون باید سریع میبود و غیر قابل پیش‌بینی.
یا می‌مرد یا میبرد.

این تنها موردی بود که میتونست بهش برتری بده
آقای لیم خودش یک پلیس بود
نقشه ها و برنامه ها رو راحت میفهمید و این موضوع به هیچ عنوان روش کارساز نبود.

ممکن بود کارش همینجا تموم شه اما باید از لیم اعتراف می‌گرفت و اون کت و یجوری به دست مینگی میرسوند .
کت لیِ مینگی دکمه های ساده ای داشت و زیر هر دکمه یه دستگاه ضبط صدای کوچیک بود.
تنها امید یو این کت بود که حالا از جونش عزیز تر بود.

red lips ( Dayun DC )Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang