-2-

11 6 4
                                    

_تورا‌می‌خواستم،حتی‌اگر‌پنجره‌ای‌می‌بودی‌که‌زندگی‌ام‌را‌پراَز‌خاک‌می‌کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_تورا‌می‌خواستم،حتی‌اگر‌پنجره‌ای‌می‌بودی‌
که‌زندگی‌ام‌را‌پراَز‌خاک‌می‌کرد.🙂🍂

🌀🌀🌀

: جناب آقای ماسمانه یا بهتره بگم سمیوئل‌ام‌اچ؛ طبق پرونده‌هایی که موجوده شما اولین بار، چهارده سال پیش داخل تگزاس اولین فرزندتون با نام جنسن‌اکلس رو به فرزندی گرفتید و همینطور چهارسال بعدش فرزند دومتون رو از همون منطقه به نام جردپادالکی قبول کردید...همینطور حدود شیش سال پیش داخل پرورشگاهی در همین کشور پسری به نام شیائوژان رو به حضانت گرفتید و همینطور چهار سال پیش در سفری که به دانمارک داشتید دو پسر دیگه با نام های مارکو ایسله و آلکس هو‌آندرسون رو به فرزندی خودتون قبول کردید...و حالا برای گرفتن حضانت وانگ‌ییبوی شیش ماهه به اینجا اومدید...درسته؟!
مدیر پرورشگاه درحالی که با نهادن انگشت اشاره‌اش به روی پل عینک، عینک به روی چشم‌هایش را جا به جا میکرد، ادامه داد: اما این تموم ماجرا نیست و طبق آمار کشوری‌ای که درآوردیم متوجه شدیم که شما هر صد سال به نوبه‌ای پسرانی با همین اسامی رو به سرپرستی گرفتید...میشه بدونم چطور ممکنه؟!
در این حین عینک از چشم برداشته، به مرد نشسته در مقابلش چشم دوخت اما در مقابل مردخون‌آشام محو لبخند زد: یه پدر همیشه هرکاری که از دستش بربیاد انجام میده تا خانواده‌اش رو به دور هم جمع کنه و این کاریه که من توی تموم زندگیم انجام دادم...
مرد پایی که به روی دیگر پایش انداخته بود را پایین آورده، با چفت کردن انگشتان دو دست در هم به سمت جلو کمر خم کرد: و بهتره شما در این مورد پاتونو از گلیمتون دراز تر نکنید چون من، برای حفاظت از فرزندانم میتونم از هر موجود درنده‌ای خطرناک‌تر بشم...
حین ادای آخرین کلامات جاری شده از درب کلامَش، این چشم‌های او بود که به رنگ سرخ درآمدند: فوضولی رو تموم کن...
زمزمه کرد و زن گویی در لحظه مغزش از هرآنچه سوال برای پرسیدن داشت خالی شد: خب گمونم تا الان ییبو کوچولو رو برای رفتن پیش خانواده‌ی جدیدش آماده کردند...

خانواده‌ی جدید؟
نه...این حرف به مزاق پسر آریایی خوش نیامد، پس لب گشود: خانواده‌ی جدید نه خانم‌هان...ییبو داره به خانواده‌ی واقعیش ملحق میشه و این چیزیه که شما باید بگید...‍!

But I loved him 2 وَلـی‌مَـن‌دوسـِش‌دآشتَـ🫀ـم Where stories live. Discover now