من اومدم با یه پارت دیگههههه
امیدوارم دوست داشته باشید بووووس بوس
****************
ییبو شب قبل تا دیر وقت مشغول بازی کردن با موبایل جدیدش بود و انقدر دیر خوابید که حالا نمیتوانست حتی چشمهایش را باز کند.
کورمال کورمال خود را اشپزخانه رساند و بعد از ریختن غذای چوکو داخل ظرفش، ییبو خود را روی کاناپه انداخت. با اینکه روز تعطیل بود هنوز هم چوکو مثل هر روز زود بیدار شده و باید غذا میخورد.
دوباره خوابش برده بود که با صدای تلویزیون که جان عمدا ان را بالا برده بود از جا پرید.
جان با همان فنجان قهوه پای ییبو را از قسمت مورد علاقهاش که مختص خودش بود پایین انداخت و نشست.
ییبو که نیمه دیگر بدنش را روی کاناپه نگه داشته بود نالید: بذار یکم دیگه بخوابم...
ـ دیشب چیکار میکردی پس؟
ـ مرحله ممیییی خااااااا...
جان به ییبو که دوباره خوابش برده بود نیم نگاهی انداخت و صدای تی وی را پایین اورد تا کمی بیشتر بخوابد.
به اخبار گوش کرد، چوکو را به پیاده روی برد و برگشت و دوش گرفتند و ییبو هنوز خواب بود. جان که دیگر حوصلهاش سر رفته بود، بالا سرش ایستاد و دوبار کف دستانش را بهم کوبید: لنگ ظهره ارباب جوان. اگه دلتون میخواد بلند شید هزارتا کار داریم.
ییبو از خواب پرید و لای یکی از پلکهایش را که بهم چسبیده بود باز کرد و به ساعت نگاه کرد که از ۱۰ گذشته بود.
اهی کشید و سر جایش نشست: جان... اون بازیه رو حذف کن...
خمیازه کشان سمت دستشویی رفت و جان گفت: حتما اینکارو میکنم چون جنبهاشو نداری.
ییبو که بعد از شست و شوی صورتش سر حال شده بود، سر یخچال رفت و تازه به یاد اورد چیزی برای خوردن ندارد. نه تنها خودش بلکه حالا جان هم چیزی در یخچال نداشت: فکر کنم باید بریم خرید.
جان با یک دست لباس راحتی و یک کیسه پارچهای در دستش از اتاقش بیرون امد: زود حاضر شو بیا بیرون.
ییبو یک دست از لباسهایی که جان داده بود پوشید و خیلی زود بیرون رفت.
ـ این اولین باریه با هم میایم بیرون.
ـ مواظب باش آبرومو نبری.
ییبو از پشت سر ادایش را دراورد و دوباره کنارش حرکت کرد: راستی جان من ندیدم تا حالا سوار ماشین شی.
ـ پیاده روی رو ترجیح میدم.
ـ خب فروشگاه دوره. گفتم شاید خسته شی.
YOU ARE READING
MINT CHOCO
Fanfictionوانگ ییبو با استعداد رقص و آواز، در رویای ستاره شدن از روستا به پایتخت میاد تا شانس خودشو توی اودیشن امتحان کنه، قراره توی پایتخت یه کم سوغاتی واسه پسر داییش «شیائو جان» هم ببره. اما این سفر به اون سادگیها که فکر میکرد قرار نیست رخ بده ژانر: کمدی...