part14

67 22 8
                                    

بعد گذروندن یک ساعت کنار اون وو بالاخره با قلبی سبک شده به خونه برگشت وقتی به در اتاقش رسید با صدای پاپاش ایستاد.

_این وقت روز چرا اومدی خونه؟ مگه نباید شرکت باشی؟

جیمین آهی کشید و نگاهش رو به جونگهیون داد.

_جونگ‌کوک کاری براش پیش اومد گفت امروز می‌تونم زودتر بیام خونه.

جونگ‌هیون چینی به بینیش داد و با اخم‌ گفت:

_پیش اون وو بودی؟ ببین جیمین راستش بگو نرفته بودی شرکت؟

امگا دستی به صورتش کشید و با خستگی‌ گفت:

_پاپا می‌شه از من بکشی بیرون؟ من لعنتی بیست و سه سالمه خب؟ مثل بچه های ده ساله باهام رفتار نکن!!!

جونگ‌هیون با تمسخر خنده‌ای کرد و گفت:
_مثل اینکه دوباره زبونت درازیات شروع شده
اما اشکالی نداره من خودم‌ می‌دونم چطوری کوتاهش کنم. فعلا یونگی اینجاست نمی‌خوام متوجه بحثامون بشه وقتی رفت میام و باهم حرف می‌زنیم.

جیمین همونطور که وارد اتاقش می‌شد گفت:

_واقعا لطف بزرگی می‌کنی اگه دست از سرم برداری. چندان علاقه‌ای به وقت گذروندن باهات ندارم پاپای عزیزم پس برو به داماد عزیزت برس و مزاحم من نشو.

جونگ‌هیون عصبی به طرف پسر رفت هُلی به کمرش داد و وقتی جیمین وارد اتاقش شد جونگ‌هیون پشت سرش وارد شد و در اتاق رو بست.

_متوجهی که من کسیم که تو رو به دنیا آورده نه؟ من تورو اینطوری تربیتت کردم اینقدر بی‌ادب و بی‌شخصیت؟ بار آخرت باشه با من اینجوری حرف می‌زنیم پارک جیمین کاری نکن دوباره دستم روت بلند بشه الانم مثل آدم برام تعریف می‌کنی چرا نرفتی شرکت و رفتی پیش اون وو!؟
جیمین با خونسردی روی تخت دراز کشید و با گستاخی گفت:

_چه جالب که یادت اومد پسرتم نه برده‌ت بعدشم اون روزایی که می‌تونستی با کتک زدن دهن منو ببندی تموم شده جونگ‌هیون شی الانم برو بیرون می‌خوام بخوابم.

جونگ‌هیون پلک‌هاش رو روی هم فشرد تا عصبانیتش رو کنترل کنه چون تضمین نمی‌کرد همین الان روی سر امگا نپره و حساب کار رو دستش نیاره!!

جیمین وقتی دید مرد قصد رفتن نداره از جاش بلند شد از بازوی جونگ‌هیون گرفت در اتاقش رو باز کرد و بعد با هُل کوچیکی جونگ‌هیون رو از اتاق بیرون کرد با این حرکت صبر مرد لبریز شد و قبل از اینکه جیمین در رو ببنده از موهای بلند پسر گرفتُ کشید و دوباره به داخل اتاق رفتن. همونطور که موهای جیمین چنگش بود صورت پسر رو جلو کشید و گفت:

_می‌خوای دستات رو خورد کنم که ببینم بار دیگه چطوری می‌خوای منو از اتاق خونه خودم بیرون بندازی هوم؟

 grumpy alphaWhere stories live. Discover now