part 8

257 34 22
                                    

شهربازی سر پوشیده‌ی wonderworld توی طبقه ی دهم از برج Hera قرار داشت
برج Hera یک از ده ها پروژه ‌ی بزرگ تحت پوشش خانواده ی کیم بود و این برج به طور اختصاصی به تهیونگ تعلق داشت ...

قرار بود جیمین و بکهیون هم امشب با تهیونگ باشن
اما هر کدوم به یک بهانه ای قرار امشب رو کنسل کردن

و حالا کیم تهیونگ تنها تو طبقه ی پنجم روی یکی از کاناپه های توی سالن لم داده بود و منتظر بود تا بستنی توت فرنگی که سفارش داده بود رو براش بیارن

در همین حین گوشیش دستش بود و هر از گاهی دوربین مداربسته ای که‌ به پارکینگ برج وصل بود رو بررسی میکرد

منتظر رسیدن اون آلفا بود
قرارشون ساعت ۸:۰۰ شب بود
و هنوز ۵ دقیقه ای مونده بود

با شنیدن صدای قدم های یونا نیم خیز شد و روی کاناپه نشست

یونا آلفای زیبایی بود که توسط پدرش برای مدیریت این طبقه از برج انتخاب شده بود و قرار بود امشب مدیریت غذاها و سرو کردنش با اون باشه

با ذوق به کاسه ی پر از بستنی که توی دست هاش بود نگاه کرد

یونا با لبخند اون رو روی میز جلوی تهیونگ گذاشت

_ چیز دیگه ای میل ندارین ارباب جوان ؟ ...

تهیونگ با نیش باز تشکر کوتاهی کرد

_ نه ممنونم ... فقط وقتی جئون رسید بفرستینش داخل ...

_ بله ارباب جوان ... نگران‌ نباشین ... همه چیز همونجوریه که دستور دادین ...

_ ممنونم ... میتونی بری ...

دختر تعظیم کوتاهی کرد و رفت

تهیونگ با چشم های قلبی خواست یه قاشق از بستنی توت فرنگیش بچشه که بی اراده نگاهش به صفحه گوشی قفل شد

_ اوه شت ...

بیخیال بستنی شد و گوشیش رو توی دستاش گرفت و نگاه دقیقی به پارکینگ انداخت

خودش بود دقیقا با همون موتور اومده
و به نظر میرسید که تنهاست
موتورش رو پارک کرد و پیاده شد
کلاه کاسکت مشکی رنگ و جذابش رو از رو سرش کشید و به موتورش آویزون کرد

تهیونگ با نگاه ریز شده ای داشت استایلش رو زیر و رو میکرد و باید اعتراف میکرد که اون آلفا سلیقه ی خوبی توی لباس پوشیدن داشت

و موتورش ...
درسته از اون آلفا حرصش میگرفت ...
ولی عاشق موتورش بود ...

از اینکه اون تنها اومده بود یکمی خیالش راحت شد
این نشون میده تا حدودی بهش اعتماد کرده
البته شایدم تنها نیومده باشه

تهیونگ همینطور داشت برای خودش شرایط رو تحلیل میکرد و اصلا متوجه نشده بود خیلی وقته که جانگکوک از دیدرس دوربین خارج شده

بلاخره هوشیار شد و نگاهش رو از دوربین برداشت و سریع شماره ی مدیریت نگهبانی برج رو گرفت

آقای چو مسئول نگهبانی برج Hera بود
به محض اینکه متوجه تماس تهیونگ شد جواب داد

_ بله ارباب جوان ؟ ...

_ آقای چو ... مهمونم تو پارکینگه ... وقتی به لابی رسید هدایتش کنید به سالن بازی ...

_ اوه چشم ... الآن دو نفر رو میفرستم ...

_ به خدمه بگین لبخند فراموش نشه ...

آقای چو از پشت تلفن سرفه ای کرد که باعث شد تهیونگ از حرف خودش خندش بگیره

خودشم میدونست داره زیادی سخت میگیره
قرار بود امشب یه رقابت کوچیک بین اون و خودش برگزار کنه
ولی انگار به کل فراموش کرده بود

_ چشم ارباب جوان ... نگران نباشین ...

_ باشه منتظرم ...

و تماس رو قطع کرد

با استرس صاف نشست و یه نگاهی به دور و برش انداخت

_ خب ... همه چی خوبه ...

و با گفتن این جمله ظرف بستنیش رو توی دستش گرفت و از جاش بلند شد

**************************************

وقتی وارد لابی شده بود دو تا از بادیگارد ها به رسم خوش آمدگویی به طرفش اومدن

جانگکوک کارت دعوتش رو از جیب داخل کتش بیرون کشید و بهشون تحویل داد و با جدیت گفت

_ با کیم تهیونگ قرار دارم ...

نگهبان ها که از قبل میدونستن جانگکوک قراره بیاد بدون توجه به کارت دعوت جوابش رو دادن

_ خیلی خوش اومدین ... ارباب جوان تو طبقه ی پنجم منتظرتون هستن قربان ... ما هدایتتون میکنیم ...

جانگکوک کمی گیج شده بود
قبلا به این برج پا نذاشته بود
و به نظرش واقعا فوق العاده بود

به درخواستش اون دو تا بادیگارد تنهاش گذاشتن و جانگکوک به تنهایی سوار آسانسور شد

وقتی به طبقه ی پنجم رسید وارد راهروی بزرگی شد
فلش طلاکوب شده ای روی دیوار راهرو بود که وقتی از آسانسور خارج شد متوجه ش شد
به نظر میرسید انتهای سمت راست راهرو به شهربازی ختم میشد و این فلش های طلاکوب شده تا در چوبی بزرگ ادامه داشت

قدم های کوتاهی برمیداشت وقتی به انتهای راهرو و به در چوبی رسید دو تا از نگهبان ها ایستاده بودن که با دیدنش تعظیم کردن

_ خوش اومدین ...

و آروم در رو براش باز کردن

خواست یه قدم برداره که با دیدن شخصی که پشت در ایستاده بود سر جاش ایستاد

خودش بود ..."کیم تهیونگ"
امگای محبوب مدرسه سَن ساون
اما این بار با موهای بلوند و لباس رنگ روشن
یه استایل اسپرت و جذاب
و یه ظرف پر از بستنی توت فرنگی تو دستش و یه نیمچه لبخند روی لب هاش

_ به موقع رسیدی ... منتظرت بودم ...

My Cutie CookieDonde viven las historias. Descúbrelo ahora