pt19

57 16 1
                                    

ووت یادتون نره💜

****

تهیونگ نگاهش و بین یونجون مظلومی که برخلاف نگاهش جوری داخل شد که انگار مالک اونجاست و جونگ‌کوکی که دهنش باز مونده بود چرخوند و با کنایه گفت:
"چخبر از آقای خیانت کارمون؟"

جونگ‌کوک عملاً توجهی به یونجون نداشت و از پشت میزش بیرون اومد.
سعی کرد لحنش آروم باشه:
"من بهت خیانت نکردم تهیونگ."

یونجون کنار جونگ‌کوک رفت و انگشت‌های کشیده‌اش و روی شونه پسر گذاشت، سرش و کج کرد و با آرامش مضحکی گفت:
"سفر بخیر جونگ‌کوکا."

جونگ‌کوک بدون این‌که بهش نگاهم بکنه دستشو پس زد و تهیونگ پوزخند صداداری زد و اداشو درآورد:
"جونگکوکا؟"

نگاه تمسخرآمیزی بهشون انداخت و ادامه داد:
"جالبه‌. از نمایشتون لذت بردم آقایون دیگه باید برم."

جونگ‌کوک هول شده بود و ناخوداگاه یه قدم سمتش برداشت و بازوی پسر و گرفت.
"بری؟ کجا بری؟ ما هنوز حرف نزدیم تهیونگ من بهت خیانت نکردم برات توضیح می‌دم."

تهیونگ اول نگاهی به دست پسر و بعد صورتش انداخت... چشم‌هاش می‌لرزید و نگرانی ازش می‌بارید؛ دلش می‌خواست رفتار نرمی از خودش نشون بده ولی نمی‌تونست از یاد ببره که چی به خودش گذشته.
بازوش و از دستش بیرون کشید و خیره توی نگاه پر از حرفش گفت:
"در حضور اکست من حرفی برای زدن ندارم."

جونگ‌کوک خندید... هنوزم به یونجون نگاه نمی‌کرد.
"اکسم؟ کدوم خری اینجا اکس منه؟"

یونجون اعتراض کرد.
"یااا هیونگ! من اینجا چیکاره‌ام؟"

جونگ‌کوک دستی بین موهاش کشید.
"ببین تهیونگ نه این پسر اکسمه نه من بهت خیانت کردم... این شخص که فقط یه هوس بچگانه بود و خودشم اینو می‌دونه و حالا هم اخراج شده، قضیه اون فیلم کوفتی‌ام وقتی این مگس از اتاقم رفت برات توضیح می‌دم."

یونجون دوباره صداش بلند شد:
"الان منظورت از 'این' منم؟ مگس هم با منی؟ می‌فهمی چی داری می‌گی؟"

تهیونگ فقط به یک جمله توجه کرد:
"یونجون اخراج شده؟"

خب حالا می‌تونست کمی به پسر تخفیف بده.
خوشش‌ اومد از این‌که اون پسر چموش و اخراج کرده کسی نبود که از بیکاری مردم خوشش بیاد؛ اما کسی که از در دوستی وارد می‌شه اما هدفش اینه که ذهنیتت رو نسبت به کسی خراب کنه و خودشو خوب نشون بده لیاقت ترحم رو هم نداره.
از این‌که یونجون با جونگ‌کوک کار می‌کرد راضی نبود ولی بروزش نداد که پسر ایدل فکر نکنه توی کارهاش دخالت می‌کنه و بدون هیچ تلاشی از سمت خودش به مراد دلش رسید.

افکارش رو جمع و جور کرد و نیاز داشت با جونگ‌کوک تنهایی صحبت کنه و صدای وز وز یونجون زیادی توی مخش بود.

TakeMyShoesWhere stories live. Discover now